Friday, September 30, 2011

سمیناری جولا حاجی (اندامی لیستی هاوپیمانانی پارلمانی عیراق)


روژی چوارشه مه 28\09\2011 له کتیبخانه ی کوردی له ستوکهولم سمیناریک به به ریو برایتی یه کیه ی ژنانی کردستان له سوید و هاو کاری کتیب خانه ی کردی به ریو چو.
له م سمیناره دا خاتو جولا حاجی (ءندامی لیستی ها وپیمانانی پارله مانی عیراق) له باره ی ره وشی  دیموکراسی و چونیه تی مافی ژنان له عیراق دا و هه ر وه ها له باره ی گنده لی ،حیجابی ژنان و دین و سیاست و ناکوکیه کانی ئا یینی و کولتوری و چاره سه ر کردنیان قسه ی کرد.
وینه و ریپورت : سارا شیخ احمدی




تعدادی از اثار فردین صادق ایوبی







Eight Kurds executed in Iran in 20 days

Erbil, Jan.20 (AKnews)- A Kurdish politician said Thursday some 57 people have been executed since 2011, including eight Kurds. The number of Kurdish people executed in the meantime exceeds the total number of reported execution of Kurds in Iran in the previous year.

Juvenile,Executed in Iran Salar Pashyai, a politburo member of the Toilers Group of Kurdistan (an Iranian opposition Kurdish party) told AKnews the 57 people were hanged due to different charges, ranging from trafficking narcotics to affiliation with the opposition parties.

Seven of the eight Kurdish people hanged during these 20 days in Kermanshahan province were accused of trafficking narcotics and the other of “complicity” with the Party for Free Life of Kurdistan (PJAK, an anti-Iranian militant organization.)

Hussein Khidhri was executed for links with PJAK Jan.16 in Urumiyyeh’s jail in Azarbaijane Gharbi province.

Another prisoner, Habibollah Lotfi survived execution order under international pressure. The student was accused of involvement in PJAK’s “terrorist’ activities.

The figures by the Human Rights Activists News Agency (HRANA) indicate in 2010 some seven political Kurdish prisoners were executed and one dies under torture. 15 are also threatened by execution.

According to the same agency in 2010, some 189 people were executed.

The statistics by the Amnesty International show only in 2009, some 388 people were executed- approximately one person per day. The county topped the rest for execution enforcement in the same year.

Reported by Fuad Rahim
Lh/AKnews

kurds executed

اعتصاب پناه جویان کرد در استکهلم

<>





human right in iran


Wednesday, September 21, 2011

۲۳ نفر در ايران اعدام شدند



زندانی سیاسی
 حکم اعدام سجاد کريمی به اتهام قتل دکتر غلام‌رضا سرابی بامداد امروز سه‌شنبه ۲۹ شهريورماه با حضور گروهی از مقامات پليس و نيروی انتظامی در ميدان نبوت (هفت حوض نارمک) تهران و در ملاء عام اجرا شد.

غلامرضا سرابی متخصص قلب و عروق شامگاه ۳۱ شهريور سال ۸۹ مقابل خانه‌اش با شليک دو گلوله مورد هدف قرار گرفت و پس از انتقال به بيمارستان درگذشت.

پس از شناسايی متهمان دو نفر به نام های سجاد کريمی و فردی به‌نام علی دستگير شدند که سجاد کريمی به قصاص و متهم رديف دوم نيز به تحمل ۱۰ سال حبس (۵ سال تعليقی) محکوم شدند.

خبرگزاری مهر در گزارش خود از مراسم اعدام در ملاء عام امروز، تماشاگران را اکثرأ «جوان و نوجوان و حتی دختران جوان» عنوان کرده است.

يکی از اين تماشاگران گفته است: «نمی‌دانم با اين‌که اين‌قدر مجرمان و قاتلان اعدام می‌شوند چرا درس عبرت نمی‌گيرند.»

يک حاضر ديگر در محل اعدام اظهار داشت: «متأسفانه بعد از چند روز يا هفته اين صحنه‌ها فراموش می‌شود و باز روز از نو و روزی از نو.»

اعدام سجاد کريمی، بيست و سومين اعدام از روز يکشنبه ۲۷ شهريورماه تاکنون در ايران است که به‌شکل رسمی اعلام شده‌اند.

به گزارش روزنامه دولتی ايران روز يکشنبه ۲۷ شهريورماه، ۲۲ تن از زندانيان زندان قزل‌حصار تهران که به زندان اوين تهران و رجايی‌شهر کرج منتقل شده بودند، در اين دو زندان اعدام شده‌اند.

اين گزارش که روز گذشته منتشر شده و اسامی مخفف ۲۲ زندانی را نيز ذکر کرده، آورده است: «حکم محکومان به اعدام با تأييد دادستانی کل سحرگاه ديروز (يکشنبه) در محوطه زندان‌های اوين و رجايی‌شهر اجرا شد.»

ايران از جمله کشورهايی است که مجازات اعدام در آن هنوز رايج است. قتل، فروش مواد مخدر، تجاوز، آدم‌ربايی و سرقت مسلحانه از جمله جرم‌هايی هستند که مجازات آن‌ها بر اساس قوانين ايران اعدام است.

سازمان عفو بين‌الملل نيز در گزارش سالانه خود اعلام کرده ايران پس از چين، بيش‌ترين اعدام‌های سال ۲۰۱۰ ميلادی را به خود اختصاص داده است.

عفو بين‌الملل در ژانويه ۲۰۱۱ خبر داد که در سال جديد ميلادی هر هفته به طور ميانگين ۲۰ نفر در ايران اعدام شده‌اند.

هم اکنون دو سوم کشورهای عضو سازمان ملل، يعنی ۱۳۰ کشور، حکم اعدام را کنار گذاشته‌اند، اما در ۶۲ کشور همچنان مجازات اعدام اجرا می‌شود که جمهوری اسلامی ايران يکی از اين کشور‌ها است

Friday, September 16, 2011

Saturday, September 10, 2011

Kurdish women executed


<iframe width="420" height="345" src="http://www.youtube.com/embed/XZD5qjvrr7Q" frameborder="0" allowfullscreen></iframe>


خشونت علیه زنان



1 - تعریف

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماده 1 اعلامیه منع خشونت علیه زنان مصوب سال 1994 خشونت علیه زنان را چنین تعریف کرده است : 

خشونت علیه زنان به معنی هر عمل خشونت آمیزی است که بر اختلاف جنسیت مبتنی باشد و به آسیب یا رنج بدنی ، جنسی و یا روانی برای زنان بینجامد یا احتمال منجر شدن آن به این نوع آسیب ها و رنجها وجود داشته باشد از جمله تهدید به این گونه اعمال یا اعمال مشابه اجبار یا محروم کردن مستبدانه زنان از آزادی ، خواه در ملاء عام روی دهد و خواه در زندگی خصوصی . 

خشونت از ابعاد مختلف به اقسام مختلفی تقسیم می شود . از یک بعد می توان خشونت را به خشونتهای جسمی ، روحی و جنسی تقسیم کرد و از منظر دیگر آن را می توان در سه گروه خشونت در محیط خانواده ، خشونت در محیط عمومی توسط افراد و خشونت توسط دولت دسته بندی نمود .  

تعریف و مصادیق خشونت علیه زنان با توجه به ویژگی های فرهنگی هر منطقه و با توجه به تفاوتهای کشورهای توسعه یافته ، در حال توسعه و جهان سوم متفاوت است . به طوری که برخی از کارشناسان علوم اجتماعی خشونت علیه زنان را علاوه بر برخورد فیزیکی و جنسی که از اشکال آشکار خشونت بشمار می روند شامل خشونت روانی و شخصیتی ، ایجاد ممنوعیت ها و محدودیتهای افراطی و حتی وضع مقررات و قوانین تبعیض آمیز نیز که از اشکال پنهان و پیچیده خشونت می باشند می دانند .

ماده 2 اعلامیه منع خشونت علیه زنان مصداقهای خشونت را ـ البته با تأکید بر اینکه آنها حصری نیستند ـ چنین بیان می کند :

1 ـ خشونت جسمی ، جنسی و روانی که در خانواده اتفاق می افتد از جمله کتک زدن ، آزار جنسی دختر بچه هادر خانه ، خشونت مربوط به جهیزیه ، تجاوز توسط شوهر ، ختنه زنان و دیگر رسوم عملی که به زنان آسیب می رساند ، خشونت در رابطه بدون ازدواج و خشونت مربوط به استثمار زنان .

2 ـ خشونت جسمی ، جنسی و روانی که در حوزه زندگی جمعی و اجتماع اتفاق می افتد . از جمله تجاوز ، سوء استفاده جنسی ، آزار جنسی و ارعاب در محیط کار ، در مراکز آموزشی و جاهای دیگر ، قاچاق زنان و تن فروشی اجباری .

3 ـ خشونت جسمی ، جنسی و روانی در هرجایی که توسط دولت انجام شود یا نادیده گرفته شود .



2 ـ خشونت علیه زنان پدیده ای جهانی

خشونت علیه زنان معضلی عام و همه گیر است اگرچه ممکن است این خشونت در نقاط مختلف دنیا باهم متفاوت باشد اما همه زنان کم و بیش این پدیده شوم را تجربه کرده اند . تا جائی که مرکز داده های سازمان بهداشت جهانی نیز تأکید کرده است خشونت علیه زنان پدیده ای جهانی است . طبق یک نظر سنجی بعمل آمده 20 درصد از زنان کشورهای اروپائی قربانی خشونت هستند . همچنین براساس یک نظر سنجی دیگر 99 درصد از زنان پاکستانی قربانی خشونتهای همسرانشان بوده اند.

گزارش سازمان ملل حاکی از آن است که از 5 درصدی که هرسال به ارتکاب جرایم سراسر دنیا افزوده می شود مقدار قابل توجهی را خشونت علیه زنان تشکیل می دهد

نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر و حقوق زنان معتقدند که خشونت خانوادگی علیه زنان یک موضوع خصوصی نیست ، بلکه حمله ای خشونت باراست که از زنان باید در مقابل آن حفاظت کرد . همچنان که خشونت های سازمان یافته علیه زنان در جریان جنگها و بحرانها نیز نمی تواند یک موضوع ملی باشد و جهانیان باید نسبت به آن حساس باشند . به ویژه آنکه زنان نسبت به مردان خشونتی مضاعف را در جنگها متحمل می شوند . یکبار خشونت های عام حاصل از جنگ و نتایج آن را و یک بار خشونت ناشی از تبدیل شدن به قربانی اذیت و آزارهای جنسی .

سازمان بهداشت جهانی در پژوهشی که بر روی 24 هزار زن از ده کشور ژاپن ، بنگلادش ، صربستان و مونته نگرو ،  پرو ، نامیبیا ، برزیل ، اتیوپی ، سامانو ، تانزانیا و تایلند انجام داده و گزارش آن را در ماههای آخر سال 2005 منتشر کرده است . بیان می کند : در هر 18 ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار می گیرد . این خشونت ها سبب افزایش مشکلات اقتصادی و بهداشتی در سراسر جهان و به ویژه در کشورهای محل زندگی آنها می شود . نتایج این تحقیق بین المللی درباره خشونت خانوادگی علیه زنان نشان می دهد که 6/1 زنان به دست شوهر یا شریک زندگی خود قربانی خشونت شده اند .

در بخشی از این گزارش آمده است در حالی که انتظار می رود بارداری زنان عاملی برای برحذر ماندن آنان از بدرفتاری های فیزیکی باشد ولی بین یک تا 28 درصد از زنان در نظرسنجی بعمل آمده اعلام کرده اند که هنگام حاملگی کتک خورده اند .





3 - خشونت علیه زنان نقض بنیادین حقوق بشر

دومین کنفرانس جهانی حقوق بشر در سال 1993 برای نخستین بار خشونت علیه زنان را حتی در زندگی خصوصی خانواده ها به عنوان یکی از موارد نقض بنیادین حقوق بشر اعلام کرد .

در این کنفرانس ، از حقوق زنان و دختران به عنوان جزء لاینفک حقوق بشر یاد شده و خشونت جنسی و همه اشکال آزار و بهره کشی جسمی ، جنسی و روانی ناشی از تبعیض ، تعصب فرهنگی و قاچاق بین المللی زنان مغایر باکرامت و حرمت انسانی شناخته شد .

سازمان عفو بین الملل نیز در گزارش سال 2003 خود خشونت علیه زنان را فراگیرترین و جهانی ترین مصداق نقض حقوق بشر دانسته و از آن به عنوان بزرگترین رسوائی حقوق بشر یاد نموده است





4ـ نگاهی آماری به خشونت علیه زنان در ایران

براساس آمار شورای فرهنگی و اجتماعی زنان ، تحلیل و ارزیابی تعداد 4805 فقره خبر و مطلب مربوط به زنان از 31 روزنامه منتشره در سطح کشور در آبان ماه سال 1384 حکایت از آن دارد که بالاترین تعداد اخبار و مطلب آنها به موضوع آسیب های اجتماعی زنان با میزان 05/22 درصد اختصاص دارد . برپایه این گزارش ، در موضوع فرعی آسیب های اجتماعی ، بیشترین عناوین خبری به موضوع خشونت علیه زنان با میزان 48/38 درصد تعلق دارد .

همچنین بررسی های مرکز پزشکی قانونی در سال 1381 نیز نشان می دهد که از مجموع بیش از دو میلیون و 253 هزار نفر زن مراجعه کننده به پزشکی قانونی در مدت دو و نیم سال گذشته که مورد ضرب و جرح قرار گرفته اند ، بیش از نیم میلیون نفر از آنان قربانی خشونت بوده اند . بررسی های انجام شده بر روی 520 هزار و 296 نفر از زنان که به نوعی در این داده آماری قربانی خشونت شده اند مؤید آن است که زنان تهرانی بیش از دیگر زنان کشور خشونت را تجربه کرده اند .

همچنین در طرح ملی تحقیق درباره خشونت علیه زنان که در پایان دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی ، توسط دفتر امور اجتماعی وزارت کشور ، مرکز مشارکت زنان ریاست جمهوری و تعدادی از پژوهشگران برجسته اجرا شده است نمایۀ روشنی از توزیع جغرافیائی و مصداقی خشونت علیه زنان در گستره کشورمان بدست آمده است . براساس اطلاعات بدست آمده در این طرح ملی 66 درصد زنان ایرانی از اول زندگی مشترکشان تاکنون حداقل یک بار مورد خشونت قرار گرفته اند .

برپایه این پژوهش میزان و انواع خشونت خانگی در استانهای مختلف ایران از تنوع و تفاوتهای زیاد و در عین حال معناداری برخوردار است . به عنوان مثال زنان در بندرعباس از اول زندگی مشترک خود تاکنون بیشتر از زنان سایر نقاط ایران مورد خشونت قرار گرفته اند . اما در میان زنانی که مورد خشونت قرار گرفته اند این زنان زاهدانی هستند که بیشترین و شدیدترین خشونت ها را تجربه کردند .

زنان بندرعباس در طول یکسال دفعات بیشتری مورد خشونت خانگی قرار داشته اند و زنان یاسوج به دفعات کمتری با آن روبرو شدند .

خشونت های فیزیکی و روانی که محققان طرح مذکور برای توصیف آنها از دو اصطلاح خشونت فیزیکی نوع اول شامل گاز گرفتن ، زندانی کردن ، کشیدن مو ، کتک کاری مفصل و خشونت فیزیکی نوع دوم شامل سیلی ، لگد ، هل دادن و شکستن اشیای منزل یاد می کنند ، توزیع دیگری در کشور دارد . طبق این تحقیق زنان خرم آباد در طول یکسال بیش از سایر زنان ایران و زنان شهر کرد کمتر از سایر زنان خشونت فیزیکی نوع اول را تجربه کرده اند . همچنین زنان بندرعباس در طول سال به دفعات بیشتر و زنان کرمانی کمتر مورد خشونت فیزیکی نوع دوم قرار گرفته اند .

خشونت های روانی و کلامی نوع دیگری از خشونتهائی است که در خانه علیه زنان استفاده می شود . از این بابت زنان اصفهانی در طول یک سال بیشتر و زنان بوشهری کمتر از سایر زنان ایرانی تحت خشونت واقع شده اند .

همچنین در حالی که زنان بندرعباس از اول زندگی مشترکشان تاکنون بیش از سایر زنان ایرانی قربانی خشونت های جنسی و ناموسی شده اند ، زنان یزدی در طول یک سال بیش از سایر زنان این خشونت را تجربه می کنند و مردان کرمانی و یاسوجی هم به ترتیب کمتر از سایر مردان ایران زنان خود را مورد خشونت های جنسی و ناموسی قرار می دهند . توضیح اینکه خشونت های جنسی و ناموسی شامل مجبور کردن زن به دیدن عکس و فیلم های مبتذل یا اجبار به روابط زناشوئی ناخواسته ، مراعات نکردن بهداشت زناشوئی ، متهم کردن زن به بی مبالاتی در مسائل ناموسی و موارد مشابه می باشد .

براساس یافته های این پژوهش ، تعدادی از مردان ایرانی با استفاده از تهدید و برقراری محدودیت برای همسران خود ، ایجاد مخاطره می کنند . همچنین تصاحب ، مخفی کردن و از بین بردن مدارک شخصی و مورد نیاز زن مانند شناسنامه ، دفترچه پس انداز و اوراق مالکیت ، بیگاری کشیدن از زن در انجام امور و وظایفی که به اومربوط نیست مانند تیمارداری از پدر شوهر و مادر شوهر و بالاخره تحت نظر قرار دادن و ایجاد محدودیت در تماس های تلفنی و رفت و آمدهای روزانه برای زنان از دیگر خشونت های این گروه می باشد . در این خصوص زنان بندرعباس ، زاهدان و خرم آباد بیش از سایر زنان  و زنان سمنان ، ساری و یاسوج کمتر از بقیه متحمل این خشونت و تهدید شده اند .

خشونت های حقوقی نیز شامل امتناع مرد از طلاق علی رغم اصرار زن به متارکه ، ازدواج مجدد شوهر و جلوگیری از نگهداری فرزندان توسط زن می باشند که زنان بندرعباس از اول زندگی مشترک خود تاکنون بیش از سایر زنان ایرانآن را تجربه کرده اند . زنان رشت نیز کمتر از سایر زنان ایرانی درگیر این خشونت بوده اند

همچنین خشونت های شامل ممانعت از رشد اجتماعی ، فکری و آموزشی مثل ایجاد محدودیت در ارتباط فامیلی ، دوستانه و اجتماعی یا ممانعت از تحصیل و اشتغال نوع دیگری از خشونت های اعمال شده علیه زنان در این تحقیق هستند که زنان بندرعباس و زاهدان به ترتیب بیشترین و زنان سمنان ، گرگان و یاسوج به ترتیب کمترین قربانیان آن به شمار می آیند .

خوشونت علیه زنان


- خدیجه مقدم -تغییر برای برابری
تمامی شواهد نشان گر آن است که خشونت علیه زنان امری جهانی است. در اغلب کشورها بنا بر آمار ارائه شده زنان مورد خشونت قرار می گیرند، اما این خشونت بنا بر سبک زندگی و شرایط زندگی مردم در آن کشور متفاوت است.

1. در جهانی که امروز علی رغم دستاوردهای زیاد زنان، هنوز مشخصه های مردسالارانه ی زیادی در خود دارد خشونت علیه زنان به امری روزانه بدل شده است، این خشونتها که می تواند جسمی، جنسی یا روانی باشند، اشکارا یا پنهان بر زنان اعمال می شوند و اما تفاوت عمده کشورهای در حال توسعه با کشورهای توسعه یافته در این موضوع بسیار مهم است که در کشورهای کم توسعه قانون نیز از اعمال این خشونت ها حمایت می کند

اگر کشورمان ایران را یکی از کشورهای در حال توسعه در نظر بگیریم، باید در نظر داشته باشیم که اگرچه تعدادی از زنان در محیط های شهری، به ویژه در کلان شهرها در سال های اخیر با ، بالاتررفتن سطح سواد و تحصیلات دانشگاهی و آگاهی از حق و حقوق انسانی خود و به دست آوردن استقلال مالی ، توانسته اند فراتر از قانون عمل کنند یا قانون را دور بزنند و با ارتقاء فرهنگ خود ، خانواده و شریک زندگی شان ، به بخشی از حق و حقوق خود برسند ولی همین بخش کوچک از زنان هم همواره دل نگران از دست دادن حقوق خود در مواجهه با قانون هستند .

اما باید در نظر داشته باشیم که این گروه از دختران و زنان ایرانی استثنائی از قاعده معمول هستند ، بیشتر زنان کشورمان ، ضمن اینکه وابستگی اقتصادی شدیدی به مردان دارند در گیر آداب و رسوم سنتی نیزهستند و همین موضوع باعث می شود که مانند مادران و مادر بزرگ های خود مستعد این باشند که مورد انواع خشونت های مختلف قرار بگیرند و طبق همان آدام و رسوم و برای حفظ آبرو، این خشونت ها را پنهان هم بکنند.

قانون نامناسب از عوامل مهم در تداوم خشونت علیه زنان است، در ادامه با بررسی کوتاهی بر قانون ایران، مواردی را بر می شماریم که این قانون به نوعی خشونت را حمایت می کند یا از کنار آن می گذرد.

- خشونت جسمی

رایج ترین نوع خشونت جسمی که گاه به دلیل تکثر ساده نگریسته می شود کتک زدن دختربچه ها، پسربچه و زنان توسط پدر، برادریا برادران بزرگتر صورت می گیرد. حتی در مواقعی از سوی فرزند یا فرزندان ذکور هم مادر مورد آزاد جسمی قرار می گیرد و به خاطرموانع فرهنگی و اجتماعی، کمتربازگو می کند.

قانون مدنی ایران در این مورد چه می گوید ؟

طبق ماده 1130 قانون مدنی ایران " در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج ( در مشقت و سختی قرار گرفتن ) زوجه باشد ، وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنانچه عسر و حرج در دادگاه ثابت شود دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی اجبار میسر نباشد زوجه به دستور حاکم شرع طلاق داده می شود". این در حالی است که شرایط عسر و حرج مشخص نشده وبسته به نظر قاضی است. اثبات عسر و حرج اگر نگوییم غیر ممکن ولی به ندرت قابل اثبات است. زنان به ندرت می توانند قاضی را قانع کنند که در شرایط دشواری زندگی می کنند واغلب قضات همین که شوهر نقفه زن را پرداخت کند از بقیه موارد می گذرند.و چنین استدلال می کنند که مرد بیرون از خانه کار می کند، خسته است و باید در خانه آرامش داشته باشد و زن نباید کاری کند که مرد او را کتک بزند. حتی بسیار دیده شده است ، وقتی زن اعتیاد همسرش را در دادگاه مطرح می کند و اعلام می کند که اعتیاد همسرش موجب بروز انواع خشونت ها در خانه و اجتماع شده و تقاضای طلاق می کند بازهم با نقض قانون مواجه می شود. گاه قاضی به صرف اینکه وقتی شوهرمخارج خانه را به عنوان سرپرست خانواده تقبل می کند حق دارد که بخشی از درآمدش را برای خودش نیز صرف کند، بی توجه به عمق فاجعه با طلاق موافقت نمی کند .( نمونه های بسیاری در دست است.) این در حالی است که طبق ماده 1133 قانون مدنی " مرد می تواند هروقت که بخواهدزن خود را طلاق دهد".

خشونت جنسی

حشونت جنسی از لمس کردن تا تجاوز را در بر می گیرد. این خشونت می تواند در حریم خانه اتفاق بیافتد و یا در اجتماع .

وقتی طبق قانون زن باید در هر شرایطی به شوهر تمکین کند و مرد می تواند به خاطرعدم تمکین زن او را طلاق دهد بدین معناست که قانون صراحتن از خشونت جنسی خانگی حمایت می کند .

در سال های اخیر به کرات از کانال های غیر رسمی درباره تجاوز پدر و برادر به دختر و خواهر شنیده ایم. متاسفانه به دلیل سرپوش گذاشتن براین فجایع هم از سوی خانواده ها و هم از سوی دولت، آمار و اطلاعات رسمی در دست نیست، ولی نشانه های خشونت های اعمال شده بر زنان و کودکان گاه سراز اخبار و رسانه ها در می آورد .

طبق اطلاعات به دست آمده از روزنامه های رسمی ایران، در زندان های جمهوری اسلامی ایران انواع خشونت ها در پناه قانون اعمال می شود خشونت روانی از بدو ورود تا آزادی، خشونت جسمی به صورت آزارو شکنجه و خشونت جنسی هم وجود دارد ومتاسفانه ، مسئولان تا کنون هیچ ماموری را برای انجام چنین جرایمی محاکمه علنی نکرده اند. حال انکه با استناد به قوانین برای گروه گروه جوانان بیگناه در زندان ها احکام سنگین صادر شده است ، آیا نمی توان این سکوت بی توجهی را نوعی حمایت از خشونت های جسمی و جنسی و روانی قلمداد کرد؟

اتفاقاتی که طی سی سال گذشته شاهد آن بوده ایم، از اعدام ها در سال های مختلف به خصوص 1367 تا قتل های زنجیره ای تا خودکشی هایی در زندان ، تا مرگ های مشکوک ، ... و بلاخره سکوت به جای رسیدگی و تحقیق در مورد این فجایع به معنای حمایت آشکار از خشونت نیست ؟

- خشونت روانی

وقتی کرامت انسانی زن چه در خانه و چه در اجتماع رعایت نشود منجر به خشونت روانی می شود . وقتی قانون تعدد زوجات به تصویب می رسد و قانون طلاق هم تغییری نمی کند زن با تهدید و ناامنی در زندگی مشترک رو به رو هست.

وقتی با استفاده از قانون به اجبار حجاب از سر زن بر می دارند و به اجباربر سر زن می کنند از ابزار قانون برای خشونت روانی علیه زنان استفاده نمی شود.

وقتی زن و مرد به طور مشترک زندگی را پیش می برند ولی مرد طبق قانون رئیس و سرپرست خانواده است، خشونت روانی به زن اعمال نمی شود ؟

تمام قوانین تبعیض آمیز علیه زنان که در دفترچه کمپین یک میلیون امضا به زبان ساده نوشته شده است از حق ازدواج – حق طلاق – حق ولایت و سرپرستی فرزندان – حق ارث – تعدد زوجات –حق تابعیت – حق شهادت - حق سفر – حق اشتغال – حق انتخاب مسکن و قوانینی که از قتل های ناموسی حمایت می کند همه و همه موجبات اعمال خشونت های جسمی، جنسی و روانی بر زنان را فراهم می کند.

افزون بر این تبعیض ها هنگامی که قوانین تبعیض آمیز در هر گوشه از این کشور پهناور با آداب و رسوم سنتی قومیت های مختلف در هم می آمیزد خشونت علیه زنان را دو چندان می کند، وقتی با فقراکثریت زنان در هم می آمیزد زندگی زنان را به واقع به بن بست می کشاند وخشونت علیه زنان بازتولید می شود وخود سوزی و همسرکشی و بچه کشی ها آغاز می گردد.

نتیجه آنکه قوانین مدنی ما از خشونت علیه زنان حمایت می کند، برای کاهش خشونت علیه زنان باید قوانین را با توجه به نیازهای جامعه تغییر داد. هرچند دور چنین تغییری از سوی قانونگذاران دور به نظر می رسد اما به همت زنان تغییر خواهد کرد









    

Saturday, September 3, 2011

حجاب اجباری!

ویکی پدیا

گاه حکومت‌های اسلامی رعایت حجاب را در کشور خود اجباری اعلام کرده‌اند. در این زمینه می‌توان به عربستان سعودی، ایران، سومالی و افغانستان (حکومت طالبان) اشاره نمود:
ایران
بعدازانقلاب ایران، نظام تازه‌تاسیس جمهوری اسلامی با اجباری‌شدن حجاب، مخالفت برخی صاحب‌‌نظران را برانگیخت. برای نمونه محمود طالقانی پس از اعلام اجباری شدن پوشش سر برای زنان در ادارات دولتی توسط روح‌الله خمینی به موضع‌گیری علیه آن پرداخت. روزنامهٔ اطلاعات به نقل از وی در شماره ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ نوشت:[۲۰]
مصاحبه با آیت‌الله طالقانی در صفحه اول روزنامه اطلاعات ۲۰ اسفند ۱۳۵۷
«حتی برای زن های مسلمان هم در حجاب اجباری نیست چه برسد به اقلیت های مذهبی...ما نمی گوییم زنها به ادارات نروند و هیچ کس هم نمی‌گوید...زنان عضو فعال اجتماع ما هستند...اسلام و قرآن و مراجع دین میخواهند شخصیت زن حفظ شود. هیچ اجباری هم در کار نیست. مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون زنان ما چگونه زندگی می‌کردند؟ مگر چادر می پوشیدند؟...کی در این راهپیمایی ها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بی حجاب بیایند؟ این ها خودشان احساس مسئولیت کردند. اما حالا اینکه روسری سر کنند یا نکنند باز هم هیچکس در آن اجباری نکرده است. »
هرچند موافقان حجاب اجباری در آن‌ دوران با توسل به دلایل و برهان‌هایی موافقت خود را با «اجباری‌کردن حجاب» اعلام می‌کردند. از جمله ابولحسن بنی صدر، اولین رئیس‌جمهور ایران در دانشگاه اصفهان مدعی شده‌بود که «از موی زنان اشعه‌ای ساطع شده که باعث تحریک جنسی مردان می‌شود».[۲۱]
نهایتا حجاب در ایران اجباری گشت و به اعتراض زنان توسط افراد لباس شخصی و طرفداران حجاب حمله شد . از سال 1357طبق دستور خمینی از ورود زنان بدون حجاب به ادارات دولتی ممنوع شد[۲۲] و درسال ۱۳۶۳ با تصویب قانون مجازات اسلامی در مجلس شورای اسلامی ایران عدم رعایت حجاب در معابر عمومی موجب حکم حد شرعی 72 ضربه جاری شد[۲۳]. گاه افراد بدحجاب دستگیر به جریمه نقدی محکوم شدند.[۲۴]
با عدم رعایت حجاب پدیده بدحجابی درایران مرسوم شد با آن حکومت با اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی موسوم به طرح عفاف وحجاب مقابله نمود[۲۵].

چگونه حجاب اجباری شد

مجلس شورای اسلامی ایران در سال ۱۳۶۳ قانون مجازات اسلامی را به تصویب رساند. به موجب این قانون هرکس در معابر عمومی حجاب را رعایت نکند، به ۷۲ ضربه شلاق محکوم خواهدشد.


در حالی قانون مجازات اسلامی به تصویب رسید که از سال ۱۳۵۹، یعنی چهار سال پیش از تصویب قانون حجاب اجباری در مجلس، به دستور آیت‌الله خمینی از ورود زنان بدون حجاب به ادارات دولتی جلوگیری می‌شد.
نخستین تظاهرات علیه حجاب در روزهای انقلاب
به گواه اسناد و مدارک و مقالات منتشرشده در روزنامه‌های سال ۱۳۵۷ اولین جرقه‌های حجاب اجباری در اسفند سال ۱۳۵۷ یعنی کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب زده ‌شد. یک روز پیش از هشتم مارس، روز جهانی زن، در حالی که گروه‌های مختلف سیاسی در تدارک برگزاری اولین مراسم روز جهانی زن در ایران بودند، روزنامه کیهان با این تیتر منتشر شد: «زنان باید با حجاب به ادارات بروند».
در صفحه اول این روزنامه به نقل از آیت‌الله خمینی نوشه‌شده‌ بود: «در وزارتخانه اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارتخانه‌های اسلامی نباید زن‌های لخت بیایند. زن‌ها بروند اما باحجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار کنند لیکن با حجاب شرعی باشند.» (کیهان ۱۶ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۵ صفحه ۱)
البته شب پیش از آن نیز شبکه‌ی تلویزیون که ریاست آن را صادق قطب‌زاده بر عهده داشت اعلام کرده ‌بود که روز هشت مارس یک سنت غربی است و به زودی روز زن اسلامی اعلام می‌شود.
این گونه بود که تظاهرات روز جهانی زن به یک تظاهرات ضدحجاب اجباری بدل شد. گروه‌های مختلف زنان از دانش‌آموز و دانشجو گرفته تا کارمند و فعال سیاسی و اجتماعی در این تظاهرات شرکت کردند. روزنامه کیهان در بخشی از گزارش مفصل خود درباره تظاهرات زنان می‌نویسد: «۱۵هزار زن که در دانشکده فنی دانشگاه تهران جلسه سخنرانی داشتند به دنبال یک رأی‌گیری تصمیم گرفتند دست به راهپیمایی بزنند. آنها در حالی که گروهی از مردان همراهشان بودند به طرف نخست وزیری حرکت کردند. زنها شعار می دادند: "ما با استبداد مخالفیم"، "چادر اجباری نمی خواهیم". پیش از ظهر امروز خبرنگار کیهان از دانشگاه تهران گزارش داد که یک گروه از مردان تندرو با شعار "مرگ بر ارثیه رضا کچل" وارد دانشگاه تهران شدند و به نفع چادر و حجاب دست به تظاهرات زدند». (کیهان ۱۷ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۶، صفحه‌ی دوم)
یکی از زنان شرکت‌کننده در تظاهرات تهران، خاطره آن روز را این گونه بیان می‌کند: «همان اوایل تظاهراتی ضد حجاب در دانشگاه تهران شد که راه افتادیم توی خیابان انقلاب ، آنوقت‌ها اسمش هنوز خیابان شاهرضا بود. قرار شد از آنجا یک راهپیمایی بشود بطرف ساختمان نخست وزیری در خیابان کاخ که حالا شده فلسطین. جلو نخست‌وزیری به ما از یک جاهایی، از ساختمان‌هایی که من نمی‌دانم کجا بود، سنگ پرتاب کردند که این سنگ‌پرانی باعث شد ما مسیرمان را به طرف دادگستری تغییر بدهیم. آنجا با یکی دو نفر از خانم‌ها مصاحبه‌هایی به عمل آمد که آنها گفتند ما حجاب را قبول نداریم و یکی از آن خانم‌ها را، که کارمند تلویزیون بود، از کار بیکار کردند».
تجمع در برابر کاخ دادگستری
در تجمع زنان مقابل کاخ دادگستری، هما ناطق تاریخ‌شناس معاصر به سخنرانی پرداخت و گفت ما مخالف حجاب نیستیم بلکه مخالف تحمیل آن هستیم.
در همین روز کیهان با حجت‌الاسلام اشراقی، داماد آیت‌الله خمینی مصاحبه‌ای انجام داده‌ بود. وی در این مصاحبه گفته‌بود: «باید حجاب رعایت شود و قوانین اسلامی مو به مو اجرا گردد و در همه مؤسسات و دانشگاه‌ها به این موضوع توجه شود. اما باید در نظر داشت که حجاب به معنای چادر نیست. همین قدر که موها و اندام خانم‌ها پوشانده شود و لباس آبرومند باشد، حالا به هر شکلی مهم نیست. چادر چیز متعارفی است و بسیار خوب است. اما به خاطر طرز کار و نوع کار خانم‌ها شاید گاهی پوشاندن بدن و مو به طریق دیگر هم حجاب باشد، حرفی نیست. باید طبق نظر مبارک امام حجاب اسلامی در سطح کشور توسط خانم‌ها با اشتیاق اجرا شود ... در مورد اقلیت‌های مذهبی همیشه نظر مبارک امام این بوده که آنها از هر حیث مورد احترام و حمایت باشند. اما اگر خانم‌های اقلیت‌های مذهبی هم رعایت حجاب اسلامی را بکنند چه بهتر». (کیهان ۱۷ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۶صفحه ۲)
گروه‌های مختلف زنان در روزهای بعد در مناطق مختلف تهران به صورت خودجوش دست به تظاهرات زدند. حدود ۱۵ هزار زن نیز به گزارش روزنامه کیهان، مقابل دفتر مهدی بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت دست به اجتماع زدند.
اعتراض‌ها در دیگر شهرهای کشور
غیر از تهران در چندین شهر دیگر از جمله سنندج، اصفهان، ارومیه، کرمانشاه و بندرعباس نیز گزارشاتی از تظاهرات زنان در اعتراض به حجاب اجباری منتشر می‌شد.
در مقابل زنان معترض عده‌ای نیز بودند که به مخالفت با زنان و حمایت از حجاب اجباری به زنان حمله کردند. به گزارش روزنامه کیهان برخی از این افراد گلوله‌های برفی را که داخل آن سنگ گذاشته ‌بودند به طرف زنان تظاهرکننده پرتاب می‌کردند.
در برخی از ادارات و شرکت‌ها نیز زنان در اعتراض به اجباری شدن حجاب دست از کار کشیدند. زنان کارمند بیمارستان‌های به‌آور و هزارتختخوابی، مخابرات ۱۱۸ و ۱۲۴ و نیز کارکنان زن قسمت فروش هواپیمایی ملی ایران از جمله این زنان بودند.
در روز بیستم اسفندماه روزنامه کیهان گزارش مفصلی از راهپیمایی پنج هزار نفر از معلمان، دانش‌آموزان دختر، کارمندان وزارت خارجه و برخی هنرپیشگان تئاتر در مخالفت با حجاب اجباری منتشر کرد..
سیمین دانشور: اول کشور را بسازیم بعد به سراغ مسائل فقهی برویم!
روزنامه کیهان در تاریخ ۱۹ اسفند ۵۷ در کنار چاپ گزارش‌های مفصل از راهپیمایی‌های زنان، یادداشتی از سیمین دانشور، نویسنده و همسر جلال آل‌احمد منتشر کرد. خانم دانشور در این مقاله حجاب را مسئله‌ای فرعی دانسته و از هر دو گروه طرفداران و مخالفان حجاب خواسته ‌‌بود که بهانه به دست ضدانقلاب ندهند و به مسائل مهم‌تر بپردازند.
سیمین دانشور نوشت: «ما هر وقت توانستیم این خانه‌ی ویران را آباد کنیم، اقتصادش را سر و سامان دهیم، کشاورزیش را به جایی برسانیم، حکومت عدل و آزادی را برقرار سازیم، هر وقت تمامی مردم این سرزمین سیر و پوشیده و دارای سقفی امن بر بالای سرشان شدند و از آموزش و پرورش و بهداشت همگانی بهره‌مند گردیدند، می‌توانیم به سراغ مسائل فرعی و فقهی برویم، می‌توانیم سر فرصت و با خیال آسوده و در خانه‌ای از پای بست محکم بنشینیم و به سر و وضع زنان بپردازیم». (کیهان ۱۹ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۷ صفحه ۶)
در تمام این چند روز گروه‌های سیاسی از اظهار نظر مستقیم در مورد موضوع حجاب پرهیز می‌کردند و یا آن را موضوعی فرعی قلمداد می‌کردند. از جمله اسلام کاظمیه نویسنده منسوب به طیف چپ که در مقاله‌ای در روزنامه کیهان مورخ ۲۱ اسفند، ضمن انتقاد از عمده کردن مسئله زن و حجاب، آن را امری روشنفکرانه و دور از نیازهای واقعی جامعه آن روز ایران خواند.
هما ناطق نیز در مقاله‌اش دراین باره چنین می‌نویسد: «رفتند گزارش دادند که ما لخت به وزارتخانه‌ها رفته‌ایم. من از شما می‌پرسم در این زمستان سرد چطور یک زن لخت می‌تواند به وزارتخانه‌ها برود. عنوان کردن مسئله زن در این برهه از مبارزه یک مسئله انحرافی است. ما نباید در این شرایط مساله‌ای به نام مساله زن داشته باشیم. یک بار چیزی در مورد حجاب گفتند و بعد هم پس گرفتند بنابراین برای این مسئله نباید درگیری ایجاد کنیم باید با مجاهدین همراه باشیم حتی اگر روسری به سر کنیم بشرط آنکه ما بدانیم به نام ما توطئه نمی‌شود و نظام شاهنشاهی برگردانده نمی‌شود». (کیهان۲۱ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۹ صفحه۴)
آیت‌الله طالقانی: با بی‌حجابی جوانان را تحریک نکنید!
با گسترش اعتراضات زنان روحانیون وارد عمل شدند و هرگونه اجبار و خشونت را در امر حجاب غیرمجاز دانستند که از جمله آنها می‌توان از آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله محلاتی نام برد. دادستان تهران نیز در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که هرکس مزاحم بانوان شود به شدت مجازات خواهدشد.
روزنامه کیهان در تاریخ ۲۰ اسفند مصاحبه مفصلی با آیت‌الله طالقانی در مورد مسئله حجاب انجام داد. در بخشی از این مصاحبه آمده‌است: «هو و جنجال راه نیاندازند و همانطور که بارها گفتیم همه حقوق حقه زنان در اسلام و در محیط جمهوری اسلامی محفوظ خواهد ماند. و از آنها خواهش می‌کنیم که با لباس ساده با وقار، روسری هم روی سرشان بیاندازد به جایی بر نمی‌خورد. اگر آنهایی هم که می‌خواهند مویشان خراب نشود اگر روی مویشان روسری بیاندازند بهتر است و بیشتر محفوظ می‌ماند ... یک جوانی که وسیله زن گرفتن ندارد، وسیله کار ندارد، زندگی‌اش سرو سامان ندارد، وقتی این زن را با این صورت می‌بیند که گاهی یک پیرزن پنجاه شصت ساله خودش را مثل یک دختر ۱۴ ساله نمایش می‌دهد، توی خیابان یا سر کوچه، این بیچاره اذیتش می‌کند، ناراحتش می‌کند و این یک جور آزار جوان‌ها است و امیدواریم که بعد از این جوان‌های ما هم سر و سامان پیدا کنند... اجباری حتی برای زن‌های مسلمان هم نیست. چه اجباری؟ حضرت آیت‌الله خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت می‌کند راهنمائیش می‌کند که شما اینجور باشید به این سبک باشید». (کیهان۲۰ اسفند۵۷ شماره ۱۰۶۵۸صفحه ۳)
البته این بخش از سخنان آیت‌الله طالقانی که مربوط به آزار و اذیت جوانان توسط زنان بی‌حجاب است، بعدها یکی از دست‌مایه‌های اصلی طرفداران حجاب اجباری شد.
شهلا لاهیجی نویسنده و ناشر در این مورد می‌گوید: «به نظر من مهم‌ترین نکته که اینجا همیشه فراموش می‌شود، این است که یک سیستم یا ایدئولوژی معتقد یا لااقل مدعی اخلاق، چطور نتوانسته است مردهایش را جوری تربیت کند که به محض این که مثلا یک تکه از موی زنی را ببینند، کنترل‌شان را از دست می‌دهند. واقعا مردان ما این جوری نیستند و من همیشه فکر می‌کنم این جوری حجاب را تعریف کردن برمی‌گردد به این که چقدر در تربیت جامعه کوتاهی شده است».
بعد از موضع‌گیری‌های روحانیون نسبت به حجاب، گروهی از زنان با عنوان زنان حقوقدان در ۲۱ اسفندماه بیانیه‌ای صادر کرده و در آن اعلام کردند که مسئله حجاب را منتفی می‌دانند و به همین دلیل اعتراضات به این موضوع را پایان می‌دهند.
ممنوعیت ورود زنان بی‌حجاب به ادارات در سال ۱۳۵۹
اما موضوع حجاب اینگونه خاتمه نیافت. آیت‌الله خمینی که در سال ۵۷ بعد از تنها اظهارنظر رسمی‌اش در مورد حجاب دیگر هیچ موضعی اتخاذ نکرده‌بود، در تیرماه ۱۳۵۹ طی یک سخنرانی، شدیدا از دولت انتقاد کرد که چرا هنوز نشانه‌های شاهنشاهی را در ادارات دولتی از بین نبرده ‌است. وی به دولت بنی‌صدر ۱۰ روز فرصت داد تا ادارات را اسلامی کند.
بعد از این سخنان از صبح شنبه ۱۴ تیرماه ۱۳۵۹ ورود زنان بی‌حجاب به ادارات دولتی ممنوع شد. البته هنوز لباس فرم یا آنچه که بعدها به نام مانتو مشهور شد، رسمیت نداشت بلکه زنان موظف بودند لباس آستین‌بلند و پوشیده بپوشند و روسری نیز سر کنند.
شهلا لاهیجی از خاطرات آن روزها می‌گوید: «مثلا یادم هست اولین محل‌هایی که رفتن با حجاب به آنجا اجباری شد که خنده‌دار هم هست، شیرینی‌فروشی‌ها بود. بعد اداره‌‌ی پست بود. یعنی از ادارات اولی پست بود. یعنی جاهایی که مردم مجبور بودند بیشتر به آنها مراجعه کنند و سپس سایر ادارات بود».
اما این بار بر خلاف سال ۵۷ اعتراض گسترده و شدیدی علیه این سخنان صورت نگرفت. شاید یکی از عمده دلایل این سکوت را بتوان مربوط به فضای سیاسی آن زمان دانست. ناآرامی‌‌های کردستان و ترکمن‌صحرا و نیز شروع درگیری بین نیروهای چپ و حزب‌اللهی‌ها در تهران و چند شهر دیگر، مجال پرداختن به موضوع حجاب را از مردم گرفته ‌بود. ضمن آنکه بسیاری از نیروهای روشنفکر در آن زمان یا کشته شده و یا در زندان بودند، برخی نیز ایران را ترک کرده‌بودند.
خانمی که خود به دلیل اجباری شدن حجاب در ادارات از کار بیکار شده، علت پذیرش این مسئله از سوی زنان را این گونه عنوان می‌کند: «یک فاکتور خیلی مهم باورمان بود که همان کسانی که شما الان اشاره می‌کنید به تحصیلات و شعور اجتماعی و کارکردن‌شان و روشن‌بینی‌شان، اینها کسانی بودند که به آنچه دنبالش رفته بودند و برایش به خیابان آمده بودند وحنجره‌شان را خسته کرده بودند، شعار داده بودند، باورشان بود. برای بازی که به خیابان نیامده بودند، برای شور انقلابی هم کسی به خیابان نیامده بود. واقعا شرایط، شرایطی بود که نارضایی‌ها حاکم بر قلب و ذهن آدم‌ها بود و شعاری که می‌دادند با باورشان توأم بود و فکر می‌کردند که بخاطر عملی‌شدن اساس آن چیزی که وادارشان کرده نهضتی را بپا کنند و تغییراتی را باعث بشوند، بخاطر آن باور، روسری‌ سرکردن بهای چندان گزافی نیست».
ممنوعیت ورود زنان بی‌حجاب با اماکن عمومی
روند اجباری شدن حجاب تا سال ۱۳۶۰ ادامه داشت. در ماه رمضان آن سال محمد تقی سجادی نماینده دادستان انقلاب در دادگاه مبارزه با منکرات، مقررات مربوط به ماه رمضان را اعلام کرد.
طبق این قانون، اماکن عمومی موظف شدند تابلویی در معرض دید مشتریان خود قرار دهند با این جمله: «به دستور دادگاه مبارزه با منکرات از پذیرفتن میهمانان و مشتریانی که رعایت ظواهر اسلامی را نمی‌کنند معذوریم». این اطلاعیه در حالی صادر شد که اعظم طالقانی نماینده مجلس شورای اسلامی دوماه پیش از این تاریخ، تصویب هرگونه لایحه‌ای مربوط به اجباری شدن حجاب در مجلس را تکذیب کرده ‌بود.
به واقع نیز هیچ قانونی در این زمینه تا سال ۱۳۶۳ در مجلس به تصویب نرسید. در آن سال با تصویب قانون مجازات اسلامی در مجلس، حکم ۷۴ ضربه شلاق برای عدم رعایت حجاب تعیین شد. این حکم ۱۴ سال است که پا برجاست.
میترا شجاعی

حقایق پشت صورتهای سوخته


ایران سلامت


مسئله‌ی خودکشی و بخصوص خودسوزی رو به افزایش است و هر روزه شاهد تیتر روزنامه‌ها و یا نشریاتی که حاوی اخباری در مورد خودسوزی و خودکشی است، هستیم. این امر متأسفانه رو به افزایش است و صد افسوس که از طرف هیچ کس هیچ اقدامی مبنی بر جلوگیری از این واقعه صورت نمی‌گیرد.
بارها و بارها تحقیقات، گزارشات، مقاله و نوشته‌هایی در این مورد به رشته‌ی تحریر درآمده است و نویسندگان و محققان زیادی عمق این فاجعه را به نگارش درآورده‌اند، اما متأسفانه هنوز هیچ راه حلی برای جلوگیری از این امر پیدا نشده است. چرا؟ واقعاً چرا مسئله‌ای به این مهمی از دید مسئولان و بخصوص خانواده‌ها دور مانده است؟
با سر زدن به بخش سوختگی بیمارستانها و دیدن بیماران این بخش می‌توان به عمق فاجعه‌ای که توسط خانواده‌های این افراد رخ می‌دهد، پی برد.
چرا؟ واقعاً چرا باید تعصبات و نوع رفتار گذشتگان ما بر زندگی امروزه ما تأثیر گذاشته و چنین صحنه‌های دلخراشی را به وجود آورد؟ چه کسانی را باید مقصر دانست؟ خانواده یا جامعه؟ هر کدام از این دو می‌تواند تأثیراتی بر فرد داشته باشد و به نوعی در این امر دخیل باشند.
مصاحبه و گفتگوی نگارنده با برخی از بیماران بخش سوختگی بیمارستان ..... به وضوح عمق این فاجعه را به تصویر می‌کشد.
نصرت زن ۲۰ ساله‌ ساکن روستای جوجه‌سازی از توابع شهرستان مریوان داستان زندگی خود را اینگونه بیان می‌کند.
من و شوهرم عاشق هم بودیم و همدیگر را خیلی دوست داشتیم. اوایل زندگی خیلی خوبی داشتیم تا اینکه شوهرم بیکار شد البته با کارگری هم که شده خرج و مخارج زندگی را تأمین می‌کرد. تا اینکه کم کم متوجه تغییراتی در اخلاق و رفتار شوهرم شدم. بهانه می‌گرفت و سر هر مسئله کوچک و بی اهمیتی با من دعوا می‌کرد حتی چندین بار هم مرا کتک زد. شدت کتکهایش به حدی بود یکبار موجب شکستگی دستم شد. وقتی دلیل رفتار و کارهایش را می‌پرسیدم می‌گفت تو لایق من نیستی، من می‌توانستم با از تو بهتر ازدواج کنم و...
وقتی بیشتر دقت کردم و حواسم را به اطرافم جمع کردم متوجه شدم که شوهرم تحت تأثیر حرف همسایه‌ها قرار می‌گیرد و آنها در غیاب من نزد شوهرم از من بدگویی می‌کردند. این رفتار شوهرم همچنان ادامه داشت. با به دنیا آمدن دخترم فکر می‌کردم اخلاقش بهتر می‌شود اما بهتر که نشد از قبل بدتر هم شد.
دیگر از دست رفتارهایش خسته شده بودم. من شوهرم و بچه‌ام را دوست داشتم. دلم می‌خواست زندگی آرامی داشته باشیم اما حرفها و حدیثهایی که پشت سر من زده می‌شد به طور کلی مسیر زندگیم را عوض کرده بود. دیگر طاقت نداشتم ببینم که زندگیم را از هم می‌پاشند. تصمیم گرفتم که شوهرم را بترسانم و او را بیشتر متوجه خود سازم.
یک روز که شوهرم برای کار بیرون از خانه رفته بود با نفت مقداری از دامن لباسم را خیس کرده و کبریت را روشن کردم. اصلاً قصد خودکشی نداشتم فقط می‌خواستم شوهرم را بترسانم. اما شعله‌های آتش هر لحظه بیشتر می‌شد. احساس ترس و وحشت عجیبی داشتم. دلم می‌خواست کسی بود تا مرا نجات بدهد.
از در حیاط به داخل کوچه که رفتم خوشحال بودم که کسی نجاتم می‌دهد اما هیچ کس اقدامی نکرد. تمام بدنم داغ شده بود احساس می‌کردم به صورت تدریجی گوشت بدنم کباب می‌شود. توی کوچه روی خاک غلت می‌خوردم تا اینکه آتش خاموش شود اما فایده‌ای نداشت. چند دقیقه‌ای به همین منوال گذشت تا اینکه یکی از زنهای همسایه با پتویی به سراغم آمد پتو را به دورم پیچید و آتش را خاموش کرد. وقتی چمشهایم را باز کردم شوهرم را بالای سرم دیدم که به سر و صورت خودش می‌زند و گریه می‌کند. با دیدن این صحنه احساس پشیمانی و شرمندگی عجیبی داشتم.
دلم می‌خواست زمان به عقب برمی‌گشت و چنین بلایی به سر خودم نمی‌آوردم. اما چه فایده پشیمانی دیگر سودی نداشت و من سرنوشت خودم را با شعله‌های آتش به گونه‌ای دیگر رقم زده بودم. وقتی از نصرت پرسیدم چه آرزویی داری؟
اینگونه جوابم را داد: «در حال حاضر بزرگترین آرزویم این است که هر چه زودتر حالم خوب شود و نزد خانواده‌ام بازگردم. آرزو دارم حالم خوب شود و از دختر ۷ ماهه‌ام نگهداری کنم و برای شوهرم همسر خوبی باشم.»
س:یعنی قصد داری نزد شوهرت برگردی؟
«بله. صد در صد. من هنوز هم شوهرم را دوست دارم و حاضرم با او دوباره زندگی کنم.»
برای نصرت و امثال او که در چنین وضعیتی هستند آرزوی سلامتی داریم و امیدواریم هرچه زودتر به کانون گرم خانواده‌اش بازگردد.
جراحت و آه و ناله‌ی یکی دیگر از مریضان توجه من را جلب کرد. جلو رفتم تا در مورد انگیزه‌ی وی به خودکشی سئوال بپرسم. ابتدا از جواب دادن طفره می‌رفت اما وقتی از من قول گرفت که اسمش را چاپ نکنم. شروع به حرف زدن کرد(۵ دقیقه بیشتر حرف نزد و بیشتر سئوالاتم را بی جواب گذاشت).
.... ۱۷ ساله در یک خانواده‌ی متوسط زندگی می‌کرد. خانواده‌ی خوبی دارد و از آنها کمال رضایت را دارد. به جز یک مورد و آن جواب منفی به پسر مورد علاقه‌اش توسط خانواده بود که همین امر موجب خودکشی دختر جوان شده بود. می‌گوید: « .... را یک سال است که می‌شناسم. دوستش دارم و تصمیم به ازدواج گرفته بودیم که با مخالفت شدید خانواده‌ام روبرو شدیم.
دلیل مخالفتشان در مرحله اول ادامه‌ی تحصیل من بود وقتی خانواده‌ی ....اظهار داشتند که در مورد تحصیل تا هر مقطعی که خواستم می‌توانم درس بخوانم. مادرم در شأن نبودن خانواده‌ی آنها با خانواده‌ی ما را بهانه کرد. در واقع مخالفت شدید مادرم بود که باعث شد بین من و .... جدایی بیفتد. چند بار تهدید کردم که خودکشی خواهم کرد اما مادرم با بی‌تفاوتی می‌گفت: «میل خودت است». وقتی مخالفت شدید مادرم را دیدم تصمیم به خودکشی گرفتم. واقعاً قصد خودکشی را داشتم و از این کارم نهایت رضایت را دارم و اصلاً پشیمان نیستم.» در جواب این سئوال که‌ آیا از پسر مورد علاقه‌ات خبری داری یا نه؟ و آیا ملاقاتش آمده فقط سکوت کرد و دیگر به بقیه‌ی سئوالاتم جواب نداد.
اما گفتگو با پرستار بخش در مورد این دختر واقعاً مرا متأثر کرد. پسر مورد علاقه‌ی این دختر بعد از اینکه خبر خودسوزی دختر را می‌شنود خود را حلقه‌آویز می‌کند و جان خود را از دست می‌دهد و دختر جوان هنوز از این مسئله بی اطلاع است. این دختر با اینکه چند روزی است در بیمارستان بستری است، اما حاضر به ملاقات با خانواده‌اش نشده است. دختر جوان با اینکه جراحات زیادی دارد اما سوختگی او در حد درجه یک بوده و احتمال مرگش بیشتر از بهبودی وی است.
نفر بعدی پسر ۲۶ ساله‌ای به نام سامان بود. سامان به تازگی خدمت سربازیش را به پایان رسانده و به زادگاهش بازگشته است. سامان مدرک آرایشگری دارد و چون بیکار بوده است از پدرش مقداری سرمایه می‌خواهد تا با آن مغازه‌ای راه بیاندازد و کسب درآمد کند. اما پدرش به وی جواب منفی می‌دهدو می‌گوید حاضر نیست به او پولی بدهد. با اینکه سامان چندین بار پدرش را تهدید می‌کند که خودکشی خواهد کرد اما پدرش با بی‌تفاوتی با این قضیه برخورد می‌کند و این مسئله سامان را بیشتر تحریک به خودکشی می‌کند و در نهایت خودسوزی می‌کند.
سامان دلیل خودکشی را فقر مالی و نداشتن کاری مناسب بیان می‌کند. وقتی از او می‌پرسم در حال حاضر چه حسی داری و آیا از کاری که کرده‌ای پشیمان هستی در جوابم می‌گوید: «حس آدمهای ضعیف را دارم که آخرین راه‌حل را برای خود خودکشی می‌داند و از کار خودم کاملاً پشیمان هستم،ای کاش بسشتر فکر می‌کردم و برای چاره‌ی مشکلم راه‌حلهای دیگری پیدا می‌کردم. درصد سوختگی سامان ۳۵ درصد است و پزشکان به بهبودی سامان امیدوار هستند.
با چند نفر دیگر از مریضان صحبت کردم اکثر آنها جوان بودند و میانگین سن آنها بین ۱۴ تا ۲۵ سال بود و بیشتر آنها علت خودکشی را جنون آنی می‌دانستند و می‌گفتند انسان در مرحله‌ای از زندگی آنقدر تحت فشار مشکلات قرار می‌گیرد که دیگر نمی‌تواند منطقی تصمیم بگیرد و در نهایت آخرین راه حل را خودکشی و پایان دادن به زندگی خویش می‌داند.
پس می‌توان گفت یکی از عمده‌ترین عواملی که منجر به خودکشی می‌شود خانواده‌ها هستند. آنها خواسته یا ناخواسته و به طور غیرمستقیم در خودکشی فرزندان خود سهیم هستند و چه بسا نقش قابل ملاحظه‌ای را ایفا می‌کنند.
طبق آمار سازمان دفاع از حقوق بشر بیشترین درصد خودکشی بین افراد ۱۴ تا ۳۵ سال است و اکثر آنها یا کم سواد و یا بی سواد هستند. نسبت متاهلی به مجردی در زنانی که اقدام به خودکشی می‌کنند ۵۰ به ۵۰ است یعنی ۵۰ درصد زنانی که اقدام به خودکشی می‌کنند مجرد هستند.
هرچه سن بالاتر می‌رود میزان خودکشی افزایش می‌یابد. به طور کلی مردان از سن ۴۵ سالگی به بعد و زنان از سن ۵۵ سالگی به بعد اقدام به خودکشی بیشتری دارند و آمار خودکشی در سنین حدود ۷۵ سالگی سه برابر جوانان است، اما بیشترین آمار خودکشی از سن ۱۵ تا ۲۴ سالگی است که در پسران کمی بیشتر از دختران است.
مردان سه برابر بیشتر از زنان، خودکشی موفق دارند و زنان چهار برابر بیشتر از مردان اقدام به خودکشی می‌نمایند که نجات می‌یابند و یا این که زنان بیشتر تظاهر به خودکشی می‌نمایند و یا شاید زنان خودکشی را نوعی انتقام از اطرافیان می‌دانند که گاهی افراد برای جلب توجه اطرافیان دست به خودکشی می‌زنند، اما بر اثر مرگ فرصتی برای بهره‌مند شدن از این توجه پیدا نمی‌کنند.
در ادامه صحبت با بیماران بخش سوختگی چند دقیقه با خانم "..." مسئول بخش صحبت کرده و دلایل خودکشی افراد و پیامدهای آن را از زبان ایشان می‌شنویم:
۱) میانگین هفتگی و تعداد افرادی که دچار سوختگی می‌شوند؟
در فصلهای بهار و تابستان درصد خودسوزی بیشتر است و گاهی اوقات تعداد افرادی که اقدام به خودکشی و البته خودسوزی می‌کنند در هفته به ۱۴ نفر می‌رسد.
۲) چند درصد از این تعداد سوختگیها، خودکشی بوده است؟
عموماً ۵۰ درصد آنها خودکشی است.
۳) چند درصد احتمال بهبودی دارند؟
درصد بهبودی افراد بستگی به نوع سوختگی آنها دارد. سوختگیهایی با درصد ۶۰ به بالا احتمال مرگ بیشتری دارند و گاهاً سوختگیهای ۳۰ درصد نیز به دلیل عمقی بودن جراحات موجب مرگ گردیده است.
۴) سوختگی در کدام مناطق بیشتر است؟
درصد سوختگی در مناطق کردنشین بیشتر است و اکثراً در شهرها بانه، کامیاران، دیواندره و مریوان است.
۵) چند درصد عامل سوختگی خانواده‌ها هستند؟
۸۰ درصد عامل شوختگی در زنان همسران آنها هستند و ۲۰ درصد خانواده‌ها.
۶) برخورد شما و همکارانتان با افرادی که دچار سوختگی و بخصوص خودکشی شده‌اند چگونه است؟
از نظر عاطفی برخورد همکاران خوب است و بیشتر سعی می‌کنند برای آنها مشاوران خوبی باشند و آنها را به زندگی امیدوار کنند.
۷) میانگین سن خودکشی افرادی که تحت مراقبت شما هستند؟
اکثر بیماران ما جوان هستند و ۵۰ درصد آنها بین ۱۴ تا ۲۸ سال سن دارند.
۸) متاهل یا مجرد آنها به چه صورتی است؟
۵۰ به ۵۰
۹) طبق آگاهی و آماری که دارید درصد خودسوزی در مردان بیشتر است یا زنان؟
درصد خودسوزی در زنان بیشتر است. اما درصد خودسوزیهایی که منجر به مرگ می‌شود در مردان بیشتر است.
۱۰) نظر شخصی و دید شما نسبت به افرادی که خودکشی(خودسوزی) می‌کنند؟
آخرین راه حل را در زندگی خودکشی ندانند و با دیدی منطقی و بهتر به مشکلات بنگرند و سعی کنند از راه عاقلانه‌تری بر مشکلات غلبه کنند. هنگامی که تصمیم به خودکشی می‌گیرند دچار جنون آنی می‌شوند، اما با کمی فکر و صبر و تحمل در برابر معضلات و مشکلات می‌توانند بهتر برای زندگی خویش تصمیم بگیرند.
۱۱) به عنوان یک مسئول چه پیامی برای زنان دارید؟
در مرحله اول سعی کنند در انتخاب همسر دقت بیشتری کنند و در مرحله بعد صبر و تحمل بیشتری داشته باشند مخصوصاً زنانی که بچه دارند به خاطر بچه‌هایشان هم که شده در برابر مشکلات زود تسلیم نشوند و عاقلانه‌تر تصمیم بگیرند و با حرف اطرافیان تحریک نشوند و خود برای زندگی خود تصمیم بگیرند.
افسردگی در یک فرد یک علامت هشدار دهنده برای ارتکاب به خودکشی است و این امر در گروههای سنی خاص می‌تواند معنای خاص خودش را داشته باشد که با بررسی موردی این اختلال در هر فرد می‌توان از بروز خطرات بعدی پیشگیری کرد. امیدواریم که روزی شاهد کاهش قابل توجهی از درصد خودکشی در کشور باشیم.

خودسوزی زنان در ایران

نیک صالح
خودسوزی زنان به عنوان بزرگترین آسیب اجتماعی استان ایلام سالهای سال است که آژیر آمبولانسهایی را که به سمت گورستان یا بیمارستان می روند به صدا درمی آورد. این خودسوزی ها گرچه طی سالیان گذشته کاهش یافته ، اما توجه به نگاه کارشناسان می تواند این آسیب اجتماعی را به حداقل ممکن برساند.

بغض تلخ در طنین صدایش پنهان شده و نمی تواند کلمات را درست ادا کند ،‌ صورتش را غریبانه پنهان می کند، گویی می خواهد عقربه زمان را به عقب بازگرداند و پدرش به جای اینکه او را در زیر رگبار مشت و لگدهایش بگیرد در آغوشش بفشارد، مثل زمانی که کودک بود.

چقدر دوست داشت تصویر خاطره یکشنبه سیاه همان روز که پدرش یکباره به باد کتکش گرفت و او در اقدامی جنون آمیز رو به سوی انباری رفت و پیت نفت را بر روی خود ریخت و ناگهان کبریتی که نام بی مسمای بی خطر بر روی آن نقش بسته بود را روشن کرد به صورتی دیگر رقم می خورد.

اکنون او صورتش به قدری گوشت اضافه آورده که نمی تواند در برابر آئینه ای که در کنار طاقچه، رف و ساعت قدیمی شماطه دار خانه قرار دارد بایستد.

ذهنش به روز قبل از خودسوزیش که گیسوان خرمایی رنگش را شانه زد و چشمان آبی رنگش را در آینه به تماشا نشست پرواز کرده ، اما واقعیت این است که او اکنون تنها در گوشه ای از خانه ای که روزگاری زخم بمب و گلوله های سربی را چشیده با انبوهی از غم، شب و روزش را همچنان دوره می کند.

نمی تواند به سئوالات ما پاسخ دهد چرا که شبنمهایی در چشمانش آماده باران شدن است، این بار بغض گلوی مرا می فشارد. سرم را پایین می اندازم و با خود می گویم به راستی چرا باید هر روز در شهر ایلام آژیر آمبولانسهایی به صدا درآید و شعله های فروزان آتش لحظه ای مشتعل شوند و دمی بعد... .

سالانه 430 خودسوزی در استان ایلام ثبت می شود

منابع بهزیستی اعلام کرده اند خودسوزی امروزه در استان ایلام به عنوان یکی از ناهنجاریهای اجتماعی این منطقه بروز کرده به نحوی که سالانه بیش از 430 مورد خودسوزی موفق و ناموفق در بیمارستانهای این استان به ثبت می رسد که در نوع خود در کشور امری بدیع، بی سابقه و نگران کننده به شمار می آید.

به نظر می رسد خودسوزی باید با توجه به ابعاد گسترده آن هم از منظر جامعه شناسی، روانشناسی و هم از جنبه های اقتصادی و ‌فرهنگی مورد تحلیل و بررسی کارشناسانه قرار گیرد و در نهایت مسئولان هر چه سریعتر راهکارهای کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت را مد نظر قرار دهند.

اکثر زنان خودکشی کننده سواد پایینی دارند، زیرا برای افراد دارای تحصیلات عالی، امکانات امیدبخش بیشتری در جامعه فراهم است و آنان از طریق مشورت با دیگران و دسترسی به امکانات اجتماعی، مشکلات خود را برطرف می‌کنند.

کارشناس مسائل اجتماعی

یک کارشناس ارشد مسائل اجتماعی در این خصوص به مهر گفت: خودکشی زنان به ویژه در استان ایلام به معنای تمایل به مرگ نیست، بلکه فریادی برای درخواست کمک و یاری در برابر برخی مشکلات است. سپیده علیپور افزود: در واقع برخی شرایط نامساعد خانوادگی و اجتماعی، زمینه ساز بروز انحراف خودکشی شده است، انحرافی که هیچ شاکی ندارد و جرمی خاموش علیه زنان است.

وی خاطرنشان کرد: اکثر زنان خودکشی کننده سواد پایینی دارند، زیرا برای افراد دارای تحصیلات عالی، امکانات امیدبخش بیشتری در جامعه فراهم است و آنان از طریق مشورت با دیگران و دسترسی به امکانات اجتماعی، مشکلات خود را برطرف می‌کنند.

علیپور عنوان کرد: افراد بی سواد و کم سواد به دلیل محرومیت از تسهیلات، عقب ماندگی از اجتماع و نداشتن شناخت نسبت به مشکلات زندگی بیش از دیگران در معرض ناامیدی و یأس در زندگی قرار دارند.

وی اظهار داشت: میزان آگاهی و سطح تحصیلات در رهایی فرد از مشکلات و افزایش روحیه مقاومت افراد در برابر مسائل و ناملایمات و امید به زندگی تأثیر جدی دارد، پیامدهای خودکشی، نوعی انحراف و جرم است که تبعات عدیده‌ای دارد.

علیپور ادامه داد: این پیامدهای ناگوار در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی به اختصار عبارت است از سطح فردی اگر فرد خودکشی کننده، موفق به مرگ شود، ممکن است از رنج و درد و مشکلاتی که در این جهان داشته است، آزاد شود ولی بنا به اعتقادات مذهبی مسلمانان و حتی سایر ادیان به عذابی دردناک تر گرفتار خواهد شد.

وی بیان داشت: در صورت عدم موفقیت فرد در خودکشی، احتمال دو حالت وجود دارد یا از عمل زشت و گناه خود آگاه می‌گردد و تا آخر عمر شرمنده و پشیمان می‌شود یا خشن‌تر شده، آمادگی بیشتری برای اقدام به خودکشی مجدد پیدا می‌کند.

علیپور یادآور شد: اطرافیان فرد نیز ممکن است دو نوع رفتار متفاوت با وی داشته باشند یا او را طرد و تحقیر می‌کنند یا به دیده ترحم و محبت به او می‌نگرند تا مبادا مجدداً به این کار اقدام کند و در مجموع تا مدت زمانی، وضع این افراد عادی نیست و این مسئله بر تمام جوانب زندگی آنها اثر می‌گذارد و حتی ممکن است خانواده، شغل، موقعیت اجتماعی و دوستان خود را از دست بدهند.

وی اظهار داشت: سطح خانوادگی پیامد خودکشی در بین خانواده فرد نیز متفاوت است. این احتمال وجود دارد که خانواده به دلیل قبح این عمل در جامعه و بین اقوام، شرمنده و سرافکنده شوند، مورد شماتت و سرزنش قرار گیرند و خود را مقصر بدانند همچنین ممکن است خانواده، برای جبران رفتارهای گذشته یا پیشگیری از تکرار مجدد خودکشی، کارهایی را که تمایل ندارد و به صلاح فرد و خانواده نمی‌داند، انجام دهد به طور مثال به ازدواج دختر با پسر علاقه‌مندی که صلاحیت لازم را ندارد، رضایت دهند.

وی ادامه داد: همچنین ممکن است خانواده به این شخص به دیده فردی بزهکار و منحرف نگاه کند، او را طرد کرده و زمینه انحرافات بیشتر او را فراهم کند.

علیپور تاکید کرد: در این میان اگر اقدام کننده به خودکشی، زن (مادر خانواده) باشد ممکن است با این عمل باعث از هم پاشیده شدن خانواده شود و با مطلع کردن دیگران از مشکلات و نابسامانی‌های خانواده موجب سلب اطمینان همسر شود.

وی عنوان کرد: وجود فردی که اقدام به خودکشی کرده است می‌تواند در خانواده الگوی نامناسبی برای سایر اعضای خانواده ‌باشد تا در مواجهه با هر مشکل کوچکی خودکشی را یکی از راه حل‌ها بداند.

بسیاری از صاحبنظران علت عمده خودکشی‌ها را بحران معنویت می‌دانند که انسان را از مسیر صحیح و زندگی سالم اجتماعی منحرف سازد.

علیپور خاطرنشان کرد: امروزه بسیاری از صاحبنظران علت عمده خودکشی‌ها را بحران معنویت می‌دانند که انسان را از مسیر صحیح و زندگی سالم اجتماعی منحرف سازد. اصولاً انتظار بشر از مذهب نقش هدایتگری است و در نظام مذهبی ارزش‌های اخلاقی و اعتقادات دینی، رفتار و شخصیت و منش فرد تأثیرگذار است، به حدی که به هنگام وقوع اضطراب، همین اعتقادات، عادات و سنن و مجموعه نهادهای مذهبی، باعث امنیت و اطمینان می‌شوند که به نجات و رهایی فرد کمک می‌کند. در قرآن مجید هم راهکارهایی عملی برای کاهش این نوع فشارها مطرح شده است که برخی از آنها از جمله معناجویی واژه‌ها و عباراتی از قرآن مجید بر شناخت و معناجویی تأکید می‌کند.

به گفته کارشناسان برخی از نکات روانشناسی - تربیتی که والدین باید در پیشگیری از خودکشی جوانان انجام دهند عبارت ‌است از : تقویت روحیه توکل، توسل و خودباوری از طریق افزایش آموزش‌های دینی و مذهبی، ترویج روحیه قناعت در فرزندان، آشنا کردن بچه‌ها با آثار سوء خودکشی و حرام بودن آن در مذهب، نزدیکی با جوانان جهت آگاهی از اسرار و رازهای درونی آنها، کمک به فرزندان در دوستیابی صحیح، برنامه ریزی صحیح برای اوقات فراغت آنان، محبت به فرزندان، در عین توجه به تربیت مستقل آنها، مجبور نکردن فرزندان به ازدواج و توجه به اکراه آنها، عدم تصمیم‌گیری به جای فرزندان و مشاوره با آنها.

همچنین به منظور کاهش نرخ خودکشی زنان در برخی استان‌های کمتر توسعه یافته که اغلب خودکشی های زنان در آن استانها، ناشی از نظم هنجاری شدید و باورهای سنتی نادرست نسبت به زن است، ‌باید ضمن بهره گیری از نقش مذهب و روحانیت در طرد باورهای نادرست، جایگاه زن را در نظام خانوادگی و اجتماعی ارتقاء بخشید و حقوق مغفول زنان را احیا کرد و برای رفع مشکلات خانوادگی و اجتماعی زنان تمام امکانات را بسیج کرد.

اکثر زنان خودکشی کننده سواد پایینی دارند، زیرا برای افراد دارای تحصیلات عالی، امکانات امیدبخش بیشتری در جامعه فراهم است و آنان از طریق مشورت با دیگران و دسترسی به امکانات اجتماعی، مشکلات خود را برطرف می‌کنند.

از آنجا که در این استان بیشتر دختران جوان به دلیل تهمت و ضرب و شتم و ازدواج‌های تحمیلی اقدام به خودکشی می‌کنند توصیه می‌شود برای پیشگیری از خودکشی با تأسیس مراکز مشاوره و اشاعه فرهنگ بهره‎گیری از مشاوران روانشناسی و حقوقی که در دادگاهها و دادگستری‌ها مستقرند، حقوق فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان را تحقق بخشید. در مجموع امنیت حقوقی و قضایی، یکی از راههای جلوگیری از خودکشی زنان است. دسترسی آسان و سریع به این مراکز و ترویج فرهنگ حمایت از حق قانونی افراد خصوصاً زنان، جزء عوامل مهم پیشگیری است.

مهمترین آسیب اجتماعی استان ایلام خودکشی است

مشاور استاندار ایلام در امور بانوان در این ارتباط به خبرنگار مهر گفت: خودکشی همچنان مهمترین آسیب اجتماعی در این استان محسوب می شود و راهکارهای مناسب برای پیشیگیری از این آسیب در استان ایلام ضروری است.

فریده الیاس پوریان اظهار داشت: برای کاهش این معضل، آموزش می تواند یک راهکار اصلی و بسیار موثر و مفید باشد.

این مسئول با اشاره به اینکه ارتقاء سطح آموزش مهارتهای زندگی در استان ایلام ضروری است، خاطر نشان کرد: آموزشهایی که برای پیشگیری از این معضل به خانواده ها ارائه می شود باید بر اساس متون استاندارد و مناسب استفاده شود.

الیاس پوریان عنوان کرد: افزایش امکانات فرهنگی نقش مهمی در روحیه و نشاط مردم دارد ولی متأسفانه استان ایلام با کمبود امکانات فرهنگی نیز مواجه است.

این مسئول یادآور شد: بیکاری و اختلافات خانوادگی بیشترین علت خودکشی در استان ایلام است که باید در این راستا کارهای کارشناسی شده انجام شود.

مجردها در ایلام بیشتر خودکشی می کنند

کارشناس امور اجتماعی استانداری ایلام در این ارتباط به خبرنگار مهر گفت: خودکشی همچنان یکی از بزرگترین مشکلات و آسیبهای اجتماعی استان ایلام که 60 درصد افرادی که در این استان اقدام به خوکشی می کنند، مجرد هستند.

علی مهرعلیزاده بیان داشت: در این راستا رفع مشکلات جوانان در زمینه های مختلف از جمله اشتغال و ازدواج نقش مهمی در کاهش این معضل اجتماعی دارد.

این مسئول با اشاره به اینکه کمبود امکانات فرهنگی را یکی از بزرگترین مشکلات استان ایلام است، خاطر نشان کرد: افزایش امکانات فرهنگی نقش موثری در افزایش روحیه و نشاط و شادابی مردم دارد که خود می تواند در کاهش این معضل موثر باشد.

مهرعلیزاده عنوان کرد: تشکیل سازمانهای مردم نهاد توسط جوانان در معرض خودکشی یکی از راهکارهای مهم برای پیشگیری از خودکشی است.

این مسئول یادآور شد: هم اکنون بیکاری و اختلافات خانوادگی بیشترین علل خودکشی در استان ایلام هستند و خودکشی همچنان مهمترین آسیب اجتماعی ایلام محسوب می شود.

معاون پیشگیری بهزیستی استان ایلام هم در این ارتباط به خبرنگار مهر گفت: طی چند سال گذشته آمار خودسوزی زنان در این استان کاهش داشته است.

فرمان عزیزنیا در ایلام اظهار داشت: خودسوزی زنان به عنوان یک معضل بزرگ، طی سالهای گذشته همواره گریبانگیر زنان استان ایلام بوده است.

وی ادامه داد: خوشبختانه در سه سال گذشته طبق آمارها خودسوزی زنان در استان ایلام روند کاهشی داشته است به طوری که امسال این عمل به پایین ترین حد رسیده است.

این مسئول با اشاره به اینکه خودسوزی به عنوان یکی از راههای خودکشی در استان ایلام شایع است خاطرنشان کرد: یکی از مهمترین اقدامات برای کاهش آسیبهای اجتماعی به خصوص خودکشی و خودسوزی، راه اندازی اورژانس اجتماعی در استان ایلام بوده است که در طول شبانه روز خدمات مشاوره رایگان در اختیار افرادی قرار می دهد که در معرض آسیبهای اجتماعی هستند.

این مسئول یادآور شد: بیشترین عوامل خودسوزی در استان ایلام مشکلات خانوادگی، افسردگی و.... است و در اکثر اوقات زنان در هنگام خودسوزی ناموفق هستند.

عزیزنیا به مشکل افسردگی در بین جوانان به خصوص دختران استان ایلام اشاره کرد و گفت: افسردگی خود به عنوان یک معضل منجر به بروز آسیبهای اجتماعی دیگر نیز می شود.