Monday, December 19, 2011

با عه بای ڕه شمان لا به رین...

بۆ شاراوه بین:
هاوار خوشکانی ڕۆشنبیر
دایکی دوارۆژی، رۆله ی ژیر
تێکڕا به کۆمه ڵ یه کگڕین
با عبای ڕه شمان لابه رین
********************
تا که ی وێل و پێچراوه بین؟
بۆ شاراوه بین، ئیمه چین؟
ژنی کورد مێژوی دیاره
بێ عه با بوه له دێ و شارا
********************
له گڵ پیاوان شان به شان
تێکوشاون بٶڕیی ژیان....
.....
1962/4/20- سلێمانی
********************
خاتوون سه بری نووری(دایکی سولاڤ) شاعیری ڕوشنبیری کورد له شاری سلێمانی که ئستا دانشتوی ئوپسالای سویده. سه بری خان له شێعره کانی دا ژنان به تێکوشین و خوشه ویستی خیزان و زانیاری هان ادا هه ر وه ها جار جاراعتراض اکا به شرایط اجتماعی ئه و کاته و نقدی مسایل روژ اکا .
جالبه له وتووێژ له گل ئه م خوشه ویسته ئه لی کاتی حه زم له عه بای ره شی عه ربی (حیجابی ایسلامی) نه بو له گل هاوریان ڕویشتین بو جاده ی ''توی مه لیک'' عه باکان مان داناو به خوشحالی گه راینه وه...ئه مه له حاله تیکه حیجاب ئسته ش مسئه له ی ژنانی کوردیستانه که ئایینی خویان له بیر بردوه و به رو تقلید له وولاته عه ره بیه کان ئه رون.
 دووکتێب له م شاعیره به ناوی (بو مندالان) و (چه پکه ی وه نه وشه) چاپ بووه.
وینه و ریپورت: سارا شیخ احمدی

رنج‌نامه‌ا‌ی تکان دهنده از دو زندانی سیاسی کُرد


سایت کُردپا: بیست سال قبل و در سال 1370 خورشیدی، شش فعال سیاسی شهرستان ارومیه توسط نیروهای نظامی حکومت اسلامی ایران بازداشت که دو تن از آنان به طناب دار سپرده شده و دو نفر دیگر از این زندانیان سیاسی کُرد رویدادهای تکان دهنده آن زمان را بازگو می‌کنند.
اکنون بعد از سپری شدن بیست سال از بازداشت و بی‌خبری مطلق از سرنوشت این افراد، "عثمان مصطفی‌پور" کسی که بیست سال از عمرش را در زندان سپری کرده با انتشار رنج‌نامه‌ای از درون زندان خطاب به وجدان‌های بیدار، وضعیت کنونی خود و دیگر دوستانش را دوباره بازگو کرد.
یکی دیگر از شش فرد بازداشتی سال 1370 خورشیدی به نام "میرزا محمد قاسمی" که به اتهام عضویت در یکی از احزاب کُرد اپوزسیون حکومت اسلامی ایران 8 سال را در زندان سپری کرده است در گفتگویی تلفنی با آژانس خبررسانی کُردپا از روزهای نخستین بازداشت و اتهامات وارده می‌گوید: سال 1370 خورشیدی در مکانی به نام "آسنگران" از توابع منطقه‌ی "ترگور" شهرستان ارومیه به همراه 5 تن دیگر که دو نفر از آنان به نام‌های "حسین سطوت" و "محمدصالح شاهینی" در حین بازداشت هدف گلوله نیروهای نظامی سپاه پاسداران قرار گرفته و کشته شدند، بازداشت شدم.
این زندانی سیاسی کُرد در ادامه‌ی گفتگو با آژانس کُردپا افزود: بعد از تحمل حبس و شکنجه در سلول‌های انفرادی بازداشتگاه‌های اداره‌ی اطلاعات به زندان مرکزی ارومیه منتقل شده و در دادگاه‌هایی غیر قانونی و سرپایی دو نفر از رفقایم به نام‌های ملا جاسم دلنشین و ایوب جهانگیری به اعدام محکوم شدند و در سال‌های 71 و 72 در زندان این شهر به حکم اعدام آنها اجرا گردید که از جنازه و محل دفن این عزیزان هیچ اطلاعی در دست نبوده و جنازه آنان به خانواده‌هایشان تحویل داده نشد و من هم بعد از تحمل 8 سال حبس از زندان آزاد شدم.
وی می‌افزاید: در مدت زمانی که زندان بودیم از هر گونه وکیل و امکانات قانونی بی‌نصیب بوده‌ایم و وکلای تسخیری ما در روند پیگیری پرونده فاقد صلاحیت بوده و عملاً نقشی بر عهده نداشتند.
حکم دادگاه بدوی این زندانی سیاسی "میرزا محمد قاسمی" نیز اعدام بوده که پس از چندین بار تجدیدنظر توسط دادگاه در نهایت به 8 سال حبس تقلیل یافته است.
اکنون بعد از سپری شدن بیست سال از بازداشت و بی‌خبری مطلق از سرنوشت این افراد، "عثمان مصطفی‌پور" کسی که بیست سال از عمر خود را در زندان سپری کرده و هنوز هم در زندان است با انتشار رنج‌نامه‌ای از درون زندان خطاب به وجدان‌های بیدار و نیز احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، وضعیت کنونی خود و دیگر دوستانش را دوباره بازگو کرد.
کُردپا: رنجنامۀ تکان دهنده زندانی سیاسی عثمان مصطفی پور خطاب به احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل و اذهان عمومی
اینجانب عثمان مصطفی‌پور فرزند"حسین" اهل روستای "کاسه کران" از توابع پیرانشهر، در تاریخ 23/04/1370 به همراه 5 تن دیگر از رفقایم در مکانی به نام دره "آسن‌گران" ترگور در منطقه‌ی ارومیه دستگیر شدیم. دو تن از رفقایمان به نام‌های "حسین سط ‌وت" و "محمدصالح شاهینی" در همان محل به ضرب گلوله نیروهای نظامی سپاه پاسداران شهید شدند.
سه تن دیگر نیز اسیر شدند که دو نفر از آنها به نام‌های "ملاجاسم دل‌نشین" و "ایوب جهانگیری" به ترتیب در سال‌های ۱۳۷۱ و ۱۳۷۲ در زندان مرکزی ارومیه اعدام شدند که کسی تا کنون از نحوه‌ی اعدام و محل دفن‌شان خبر ندارد و نفر سوم نیز میرزا محمد قاسمی بعد از تحمل ۸ سال حبس از زندان آزاد شد.
اینجانب از لحظه دستگیری به مدت ۶ ماه در سلول‌های انفرادی سپاه پاسداران و اداره اطلاعات تحت شدیدترین شکنجه‌ها توهین و آزار و اذیت جسمی و روحی قرار داشتم.
حالا بعد از گذشت بیست سال از آن‌روزها خودم تعجب می‌کنم که چطور از زیر این همه ضرب و شتم و فشار زنده بیرون آمدم ، در طول این شش ماه غیر از بازجو و شکنجه‌گر هیچ انسانی را ندیدم و هیچ کس حتی خانواده‌ام از وضعیت و سرنوشتم اطلاع نداشتند.
18/10/1370 من‌را تحویل انفرادی زندان مرکزی ارومیه دادند، همان‌جا برای اولین بار پس از شش ماه دوستانم را ملاقات کردم. یک ماه در سلول انفرادی زندان بودم که برای اولین بار خانواده‌ام را ملاقات کردم. در پنجم بهمن ماه همان سال به اتفاق "ملا جاسم" و "ایوب" هر سه به اعدام محکوم شدیم با وجود اینکه خانواده‌ام برایم وکیل گرفته بودند به وکیلم اجازه حضور در دادگاه داده نشد و برایم وکیل تسخیری تعیین کردند.
سه روز بعد از به اصطلاح دادگاهی مرا صدا زده و حکم اعدامم را ابلاغ کردند و همان‌جا نسبت به آن اعتراض کردم ولی دوستانم را چند ماه دیگر به اطلاعات بردند و بعد از چند ماه حکم آنها ابلاغ شد. دو سال تمام در سلول انفرادی زندان که به آن قرنطینه می‌گویند تحمل شکنجه و توهین نمودم. تابستان سال ۱۳۷۱ حکم اعدام "ملا جاسم" اجرا شد و سال ۱۳۷۲ "ایوب" را اعدام کردند و پس از آن مرا صدا زده و گفتند که حکم اعدامت نقض شده و بلافاصله به زندان تبریز منتقل گشتم از سال ۱۳۷۲ تا سال ۱۳۷۴ دربند سیاسی زندان تبریز بودم، به‌جز من همه از بچه‌های کومله، فدائیان خلق، مجاهدین و توده‌ای‌ها بودند برایم بسیار جالب بود بعد از دو سال زندگی در وحشت بازجویی و شکنجه و سلول انفرادی در چنین جمع پاکی حضور می‌یافتم، فراموش نمی‌کنم که یکبار بخاطر انفجار در حرم امام رضا سر همه ما را تراشیدند و برای سه ماه علاوه بر ممنوع الملاقات بودن از رفتن به هواخوری و حمام محروم شدیم، چه زندگی وحشتناکی بود در طول این سه ماه تمام بچه‌ها به قارچ و بیماری‌های دیگر پوستی مبتلا شدند از جوندگان و کک وشپش هم که دیگر نباید پرسید …

سال ۱۳۷۴ دوباره من‌را به زندان ارومیه منتقل کردند و بی خبر از همه چیز و همه جا من را به دادگاه برده و بدون هیچ دلیلی برای من پرونده‌ای دال بر قاتل بودن من تنظیم کرده بودند، من هم که تا آن لحظه از این اتهام تازه بی خبر بودم در حضور قاضی اظهار بی اطلاعی کردم و تا سال ۱۳۷۹ در گیرودار این پرونده بودم و سال ۱۳۷۹ به من ابلاغ شد که به دلیل شرکت در قتل به ده سال زندان محکوم شده‌ام.
داد و بیدادم به جایی نرسید، چند ماه بعد از ابلاغ این حکم دلخوش از اینکه یک سال دیگر آزاد می‌شوم و تا آن زمان نُه سال زندان کشیده بودم.
بازهم بی خبر از همه جا مرا مجدداً به دادگاه انقلاب بردند و بخاطر عضویت در حزب دمکرات به ۱۵ سال زندان محکوم کردند، بعد از نه سال رنج و زجر زندان و دو سال و چند ماه انفرادی و قرنطینه چنین می‌نمود که داستان دادگاهی هایم به پایان می‌رسید دادگاهی که هیچگاه وکیلی نداشتم و هیچگاه نتوانستم از خودم دفاع کنم.
تمام مدارک آن ورقه کاغذهایی بود که در بازجویی و در زیر مشت و لگد و سیم‌های کابل از من گرفته بودند.
یکی از بازجوها انگشتم را می‌گرفت و برآنها مهر می‌زد حتی نتیجه این دادگاهی‌ها و محکوم شدن‌ها هیچگاه ورقه‌ای از کاغذ که دال بر محکومیتم باشد دادنامه‌ای و یا هر سند دیگری را ندیدم و دریافت نکردم هر آنچه را که برمن تحمیل کردند و بدان محکوم شدم شفاهی بود که ماموری از زندان یا اطلاعات می‌آمد و آنرا می‌گفت و می رفت.
اکنون در حین نوشتن این نامه "آذرماه ۱۳۹۰" بعد از تحمل ۲۰ سال و ۴ ماه زندان هیچگاه مرخصی نرفتم در همین زندان مادرم، یک برادر و یک خواهرم را از دست دادم حتی برای مراسم ختم این عزیزانم هم برخلاف آیین نامه داخلی زندان که می بایست تحت الحفظ مرا برسر جنازه عزیزانم می‌بردند این کار را هم نکردند و هنوز هم پایان حبس و تاریخ خاتمه حبسم را رسماً و کتباً به من ابلاغ نکرده اند.
اکنون از بازرس ویژه حقوق بشر سازمان ملل، دیدبان حقوق بشر و مجامع جهانی و ملی حقوق انسان و همه انسان‌های آزاد و آزادی خواه و وجدان‌های بیدار در سراسر ایران و جهان درخواست دارم که نه اینکه فقط برای آزادی من کاری بکنند که با تحقیق پیرامون روند دادگاهی و تباه شدن بیست سال از عمر و جوانیم در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران اجازه ندهند که جوانان دیگر از این سرزمین چنین عمر و جوانی‌شان را بر اساس ادعا و ادله بی اساس تباه شود.
آنچه که ذکر کردم یکی از هزار و قطره‌ای از دریای مصیبت‌هایی است که من در این سلول‌ها و زندان‌ها کشیده‌اند هرچند ممکن است که دوباره بخاطر نوشتن این نامه گرفتار انفرادی و بازجویی شوم ولی همین برایم بس است که گوشه‌ای اندک از ظلم‌ها و بی عدالتی هایی که برمن و دیگر زندانیان در زندان‌های‌رژیم جمهوری اسلامی گذشته و می‌گذرد را به گوش شما ومردمم برسانم.
با درود
عثمان مصطفی‌پور

یائسه، شعری از صبا واصفی


Friday, December 16, 2011

حکم اعدام زینب جلالیان لغو شد


حکم اعدام زینب جلالیان لغو شده و به حبس ابد تبدیل شد. وی در سال ۱۳۸۶  درکرمانشاه به اتهام همکاری با پ.ک.ک . دستگیر شد و بعد از شکنجه های زیاد در زندان در آذرماه سال ۱۳۸۸ به اتهام محاربه و همکاری با گروه پژاک به اعدام محکوم شد.
ویکی پدیا
 سازمان دیده‌بان حقوق بشر، در بیانیه‌ای با اشاره به این‌که «جلالیان احتمالا در معرض خطر اعدام است» از قوه قضاییه ایران خواست «فورا» اجرای حکم اعدام زینب جلالیان و هفده «دگراندیش» دیگر کرد را متوقف کند.
شورای ملی آمریکایی‌های ایرانی تبار با صدور بیانیه ای از باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا خواست برای جلوگیری از اعدام زینب جلالیان، دختر ۲۸ ساله کرد در ایران، دست به اقدامی بزند.
زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی و از مخالفان دولت ایران از احتمال اعدام زینب ابراز نگرانی و انتقاد کرد و با صدور بیانیه‌ای گفت:
این روزها شایعه اعدام زینب جلالیان بر سر زبان هاست. چرا؟ آیا زینب جلالیان عضو گروه‌های به اصطلاح محارب بوده است؟ آیا زینب جلالیان تاکنون اسلحه در دست داشته است؟


Tuesday, December 13, 2011

شرایط . Circumstance


فيلم درام «شرايط» Circumstance محصول مشترك ايران و آمريكا به كارگرداني «مريم كشاورز» فيلمساز ايراني زاده نيويورك است.
داستان فيلم براساس دلدادگی دو دختر نوجوان به يکديگر در يک رابطه عاشقانه همجنسگرا و مشکلاتی است که چنين رابطه ای در فضای فعلی ايران با آن مواجه است.
بخش هايی از ماجراهای اين داستان شايد با زندگی افرادی مثل مريم کشاورز و ساير ايرانيانی که بين ايران و خارج از کشور زندگی می کنند، شباهت داشته باشد. گذشته از نويسنده و کارگردان فيلم، هر سه بازيگر جوان آن نيز فرزندان خانواده های ايرانی هستند که سال ها پيش به کشورهای غربی مهاجرت کرده اند.

Thursday, December 8, 2011

گفتگو با خانم سودابه اردوان


خانم سودابه اردوان در 1337 در تبریز به دنیا آمده است. او از کودکی شروع به نقاشی میکند.اپس از گرفتن دیپلم  در رشته دکوراسیون و مهندسی داخلی مدرسه عالی ساختمان وابسته به دانشگاه پلی تکنیک تهران قبول می شود. خیلی زود به مبارزات صنفی ـ سیاسی روی می آورد و متاسفانه به همراه عده ای دیگر از دانشجویان فعال به علت شرکت در اعتراضات دانشجویی از دانشگاه اخراج می شود.در شهریور 1360 دستگیر میشود و تا بهمن 1367درزندان میماند. کشتار سراسری زندانیان در تابستان 1367 را از سر می گذراند و پس از هشت سال از زندان آزاد میشود. در 1996 به خارج از کشور می آید و از آن زمان در سوئد زندگی میکند.
 یادنگاره ها:
 فعالیتهای هنری ایشان در زمینه ها ی نقاشی(طراحی .اکریلیک . آبرنگ),مجسمه سازی و گلدوزی می باشد .
از نوشته های ایشان کتابی است با عنوان (یادنگاره های زندان)  که به زبان فارسی و سوئدی چاپ شده است .
سارا شیخ احمدی -6/11/2011

Tuesday, December 6, 2011

دختران دانشجو قربانی قتل های ناموسی


عصیان
يک دانشجوی پسر در دانشگاه سمای کرمان با حمله به يک دانشجوی دختر در سر کلاس درس، در برابر ديدگان استاد دانشگاه و دانشجويان وی را با ضربات متعدد چاقو زخمی کرد. فاطمه که دانشجوی سال چهارم معماری است پيش از رفتن به کما به مسئولان بيمارستان گفته بود چهار ماه است که به عقد محمد درآمده اما دو ماهی بوده که به علت اختلاف، قصد جدايی از او را داشته است وی اکنون بيش از يک هفته است که در کما است. محمد درحال حاضر به اتهام جرح عمدی با چاقو و اخلال در نظم دانشگاه از طريق جنجال و هياهو با قرار بازداشت موقت روانه زندان شده و تحقيقات تکميلی در حال انجام است. روزنامه اعتماد می افزايد در ما ههای گذشته نزاع و قتل های ديگری نيز به دليل شک در روابط بين دانشجويان در کشور رخ داده است. در روز چهارم مردادماه سال جاری مرد جوانی در کرج به دليل شک به همسرش، او، مادر همسر و مردی ديگر را کشت. همچنين روز چهارشنبه ۱۵ تيرماه سال جاری دختری دانشجو به نام مهسا پس از رد درخواست رابطه دوستی با همکلاسی اش به نام کوشا مورد حمله وی قرار گرفت و با ۳۶ ضربه چاقو روی پل مديريت تهران از پای درآمد. کوشا پسر ۲۴ ساله در روز سه شنبه ۲۲ شهريورماه در ملاء عام به دار آويخته شد. بر پايه آمارهای منتشر شده در چهار ماه نخست امسال ۷۶۵ قتل در کشور رخ داده که نسبت به زمان مشابه در سال پيش که ۷۳۳ مورد بوده رشد داشته است. ۲۵ خردادماه گذشته سرهنگ هادی مصطفايی، معاون مبارزه با جرايم جنايی پليس آگاهی در گفت وگو با روزنامه ابتکار گفته بود در سال گذشته ۲۲درصد از مقتول ها زن بودند که ۶۲ درصد از آ نها توسط بستگان خود به قتل رسيده اند. انتظار بر این است که افراد دانشگاهی به واسطه ی رویارویی با مسائل علمی از دید مترقی تری نسبت به سایر افراد جامعه برخوردار باشند. اما در شرایطی که دانشگاه ها بستری برای تحمیل جهل و خرافه می گردد، در جایی که دانشگاه به مسجد و قبرستان بدل شده و میان انسانها تفکیک جنسیتی اعمال می گردد. جایی برای تحقق چنین انتظاراتی وجود نخواهد داشت و در چنین شرایطی دانشگاه به عرصه ی مناسبات عقب مانده ی فئودالی و قتل های ناموسی تبدیل می شود. در دینی که پایه های قانونی این نظام را شکل می دهد؛ دست مردان برای اعمال
ستم به زنان باز گذاشته می شود. اعدام های متعدد، قصاص و زندان راه برون رفت از ایده هایی از این دست نیست. روند به زیر کشیدن تابوهای فرهنگی و ترویج مناسبات مترقی که در شأن دانشگاه و تمامی انسانهاست بایستی از سوی دانشجویان رادیکال به آلترناتیو آموزه های عقب مانده ی اسلامی که در برنامه ی اخیر اسلامی کردن دانشگاه ها یا به تعبیری عقب مانده کردن دانشگاه هاست مبدل شود.

Saturday, December 3, 2011

Kurds: The source of the problem or a ray of hope

From Castle Ziwiye
Kurds: The source of the problem or a ray of hope

By Sara Shaikh Ahmadi
The Kurds are one of the oldest nations, with a distinguished national identity and traditions dating back to ancient times. Documents and scholarly research papers have argued that their linguistic and ethnic background is Indo-European and they were a major and influential part of ancient civilization and the cultural chain of humans. One of the oldest communities in the world is from the Shanedar area of Kurdistan Region of Iraq. The Kurdistan realm, from the Mannea and Assyrian kingdoms to the Median great empire and their starring role in the Sassanid Dynasty and afterward, has made many contributions and has been on the highway of the world's greatest civilizations. The Kurdish realm, on the ancient highway of civilization, was both important and strategic, placing the Kurds at the center of most important trade routes between east and west, but also making it a battlefield for the great empires. While the modern world still does not fully appreciate the Kurds, ancient civilization, their past helped to develop the society of this noble nation over the time and consequently, directly or indirectly, it has affected world history.

The most significant characteristics of the Kurdish nation are inventiveness, nobility, courage, a positive and reformist attitude and loyalty to defined norms and principles. To a large extent, they have always tried to protect these qualities. The main Kurdish territory, which has 40 million people, is divided among Iran, Iraq, Turkey and Syria, due to political agreements. So, the Kurdish people, with their established and defined identity, have undergone a long period of occupation, terror, genocide, discrimination, and massive efforts for assimilation. While the Kurdish people have their own rich and distinguished language, folklore and literature, they are under the policies of these four countries, which have included enforced policies of underdevelopment in the spheres of economics, politics and social structure. Since the great uprising of 1991, Kurds of Iraq are enjoying some autonomy. They are also often segregated and taunted, up to the point that the Kurdish area of Iraq was called "northern region." In Syria, island counties and Turkey, Kurdish people were named mountain Turks. With such historical insults and racism in mind, Kurds have never tolerated these offenses. Since the demise of ancient empire of Mede, which scholars have referred as the ancestors of the Kurds, they had regional principalities and took every chance to be involved in governing their own destiny. They also contributed in many fields in many Sassanid kingdoms before the rise of Islam. They also became royalty, with figures such as Karim khan Zand and Nader shah Afshar in Iran. Unfortunately, since the rise of efforts to create a modern and centralized state in Iran during the early years the 20th century, the Kurdish principalities were destroyed and successive Iranian governments deviated from justice, making discriminatory policies, and denying welfare, justice and peace to Kurdish people. Discriminatory policies, in Iran, Turkey, Syria and Iraq (and to some extent in occupied territories of Kurdistan Region), caused bloody uprisings and repressive policies by the states. These people, who have lived peacefully in their regions and surrounding areas for many years have been the victims of injustice and repressive regimes on their own land.

Following the end of World War I, Kurds as with other nationalities within the Ottoman Empire, were supposed to become independent nations and have their own nation state. This promise from the Allies did not happen because they were busy with other economic and political priorities. So, the Kurdish people, once again, were forced to continue their long-standing national struggle. Currently, this ongoing national conflict between Kurds and the four countries of Iran, Iraq, Turkey and Syria has been described as the Kurdish question or Kurdistan problem by the media and scholars. But if we want to be realistic, Kurds have never been the reason behind this centuries-old problem, while the governments of the four countries have been the main cause for continuation of the bloody conflict. Modern history should be seen as proof that Kurds have never tried to engage in terrorist activities, assassinations or killing civilians. At the same time, the four countries have always tried to assassinate Kurdish political leaders, and have used illegal weapons, such as chemical and napalm bombs, against Kurdish civilians. After the fall of Saddam Hussein's regime in 2003, Kurds have built, by many standards, a thriving democracy.

In the federal government of Kurdistan Region in Iraq, different political parties, with different points of view, are active and can take part in elections and the political process. The proportional representation in Kurdistan Parliament allows for future shifts in power. The parties are free to use television stations, radio broadcasts and newspapers. Meanwhile, in Turkey, Kurds are not allowed to receive education in their own language. Kurdish political parties in Iran are threatened with closure and the privacy of Iranian families is invaded under the pretense of looking for satellite receivers; because having a satellite receiver without authorization is forbidden. These acts are a source of tension in the region where governments deny their own Kurdish citizens their political and cultural rights.

In the Kurdistan Regional Government, members of parliament come together from different political parties, both governing and opposition parties, in an interactive atmosphere, to make decisions for the future of their country. Meanwhile, in Turkey, after a close to a century of ethnic conflict and bloodshed, Kurds managed to take some parliamentary seats in the June 2011 general election. The Turkish government had used all legal measures to block participation of elected Kurdish MPs in parliament. The political suffocation in Turkey, which has a considerable population of Kurds, is so much that the Kurdish language was banned and forbidden from use in schools and TV communications until a few years ago. Now that Turkey is trying to become a member of European Union, and has to show it doesn't repress its ethnic minority, it has let some TV and radio channels broadcast some programs in Kurdish and calls itself as a free and democratic nation state. But it is obvious that in the absence of E.U.'s pressure, due to the country's pan-Turkism policies, Kurds were still denoted as "Mountain Turks." Again, the question comes up whether the source of the so-called "problem" is the Kurds or the ethnic policies of the Turkish state.

While Iraq's Kurdistan Region has become an island of stability and tranquility in Iraq, in the Syria of President Bashar al-Assad, who inherited power from his father, the state does not hesitate in killing civilians and there is a credible possibility of civil war in the future. The suppression in Syria is so fierce and cruel that if the international community does not provide an immediate assistance to the Syrian people, and if the Syrian government and its president remain in Syria, it could be a major blow to human rights and a sign of double standards by the Western countries and major powers. Again, it is the Syrian government that is the major source of conflict and danger for keeping peace and stability in the Middle East, not the Kurds who live in Syria and who have been through many years of cruel and repressive policies of the Baath government. If we take a deeper look, we will see that the Kurds of Syria discovered the essence of this government long ago.

According to the history of the century-old national struggle of the Kurdish people against the policies of these repressive governments in the Middle East, we can perceive the reality that Kurds will continue their struggle until they gain the freedom and dignity every human deserves.

Political perception, a sense of sincerity and the freedom of Kurdish people in Kurdistan Region of federal Iraq is seen and admired by the world because of the perception of global affairs by the Kurdish politicians and their efforts to establish democracy. However, it should be also mentioned that while this part of Kurdistan has witnessed a great deal of financial, scientific and cultural advancement, it also has highlighted the oppressive and undemocratic regimes in the region. Kurds have received the best advantage following the fall of Saddam; this new opportunity has made Kurdistan Region a safe haven not only for the Kurds but also for all the people who escape ethnic conflict, insecurity and war zones in other parts of Iraq. If the purpose of Western countries and the United States in the wars in Iraq and Afghanistan, and their presence in this region, has been to build up freedom and democracy without any terror, rage, Islamic extremists, or tribal or religious prejudice, Kurds have welcomed this. It brings hope for a Middle East without rage, dictatorships and discrimination.

Seminarium om kvinnors roll i ett federalt Iran för framtiden



Det mest grundläggande problemet i dagens Iran är avsaknaden av demokrati. Det saknas respekt för oliktänkande och mänskliga fri- och rättigheter lyser med sin frånvaro. Landets nationella grupper och flera etniska grupper saknar politiska, nationella, kulturella och socioekonomiska rättigheter. Kvinnor i Iran är diskriminerade på grund av sitt kön, men även på grund av etnisk tillhörighet, religiös tillhörighet och språktillhörighet. Många kvinnor har också blivit utsatta för våld både i samhället och inom familjen och situationen för kvinnor har förvärrats under den senaste tiden.

På detta seminarium vill vi diskutera kvinnornas situation i Iran med huvudfokus på kvinnorna i de så kallade nationella grupperna: Hur ser situationen ut för kvinnor i Iran? Hur arbetar kvinnor politiskt? Hur ska kvinnor få samma rättigheter som män och hur ska alla invånare i Iran få fullvärdiga demokratiska och mänskliga rättigheter?

Medverkande är Monreh Sulemani, medlem i Balochistan Peoples Parties och aktiv i Balochistan Human Right Group; Soudabeh Ardavan från Azerbajdzjan, före detta politisk fånge och politisk aktivist; och Parvanah Heidari, representant i Sverige för Kurdistans Demokratiska Parti samt ordförande för Kurdistans Demokratiska Parti i Irans internationella kvinnoförbund. Samtalsledare: Claes Nordmark, Socialdemokraternas kurdnätverk.

Information
Tid: tisdagen 6 december klockan 18.00-21.00
Plats: ABF-huset, Sveavägen 41, Stockholm
Språk: svenska
Fri entré

Välkommen!

Arrangeras av: Olof Palmes Internationella Center, Socialdemokraterna och Nationella gruppers kongress för ett federalt Iran

Friday, December 2, 2011

حمایت زنان ایرانی از علیا ماجده المهدی


فیروزه بذرافکن، هنرمند ایرانی- دانمارکی روز دوشنبه تصویری برهنه از خود با این عنوان که «من ترجیح میدهم در همبستگی با علیاء ماجده المهدی، برهنه شوم تا اینکه ساکت بمانم» بر روی سایت شخصی ش منتشر کرد که این اقدام مورد توجه رسانه های بین المللی و دانمارکی قرار گرفت و  روزنامه پرتیراژ بی تی (B.T) این تصویر را به روی صفحه نخست خود چاپ کرد.



 زیبا ناوک نویسنده ایرانی در حمایت از علیا ماجده المهدی عریان شد
کتاب‌های زیبا ناوک
سیبا دوران کودکی، نوجوانی و قبل از زندان زیبا ناوک
سیبا- زینب دوران زندان زیبا ناوک
زینب دوران بعد از زندان زیبا ناوک
عادتی؟!عادتی؟!عادتی؟!
پوست خرس کانادائی، سه داستان واقعی


 
علیا ماجده المهدی زن ۲۰ سالهٔ مصری و فعال حقوق زنان و دانشجوی دانشگاه آمریکایی قاهره است. او در اقدامی با انداختن تصاویری بدون لباس از خودش در وبلاگش جامعه و حکام جنس‌گرای کشور مصر را به مبارزه فرا خواند. پس از آن تعداد بازدید از وبگاه وی از ۳ میلیون گذشته‌است. انتشار این تصاویر اظهارات متفاوتی را در مصر و خارج از این کشور به راه انداخته‌است. گروه‌های افراطی اسلام‌گرا به فکر مجازات او هستند، در حالی که فعالان حقوق‌بشر در مصر و خارج از این کشور اقدام وی حمایت کرده‌اند